فهیم نامه



سلام به همه شما عزیزان

این وبلاگ بیشتر درمورد کارای روزمره و . خودم هست تا بعدها که برگشتم و دیدمش مثل وبلاگ های

قبلیم تجدید خاطره ای کرده باشم و هم اینکه سرگرمی کوچکی در روز داشته باشم

من 17 سالمه و تابستون امسال وارد 18 سالگی میشم و یه جورایی دلم میخواد از 18 سالگی به بعدم

با تموم این سالایی که گذروندم فرق داشته باشه پس روندشو مینویسم اینجا ᵔ.ᵔ


هر شب ساعت هشت شبکه سلامت بازی مافیا رو نشون میده که مجریشم بهنام تشکره. واقعا برنامه خوبیه بعضی وقتا میخندی ، تعجب میکنی عصبانی میشی که ای بابا دارن شهروندی میندازن بیرون !! الان یهویی یاد یه قسمتش افتادم که مافیاعه اکثر اوقاتی ک میخواست حرف بزنه هی می‌گفت من گیجم. من گیج این بازیم (منظورش این بود که نمی‌دونم کی شهرونده کی مافیا) خلاصه هر وقت مافیاها دارن حرف میزننن هی میگم من گیجم یا من گیج این بازیم :دی 

انشاالله شماها هیچوقت گیج زندگی نشین ^___^


یه انیمه قشنگ دارم میبینم که هم باحاله هم برای من که با دیدن تلاشاشون یه جورایی انرژی میگیرم خیلیییی خوبه 

اسمش همونطور که از عنوان پیداست my hero academia هست راجع جامعه ای که تقریبا همه توش با یه قدرتی به دنیا میاد که اصطلاحا بهش میگن ه مثلا یکی می‌تونه اجسام کوچیکو بلند کنه یکی نامرئیه و یه پسری به نام میدوریا ایزوکو هست که هیچ ه ای ندارم ولی آرزوشه که قهرمان بشه و ادامه ماجرا که خودتون باید بببنید ^^

میدوریا خیلی گوگولیههههه ^----^ مخصوصا موهاش

یه شخصیتی هم داره به نام باکوگو که کاچان صداش میزننن خیلی بی اعصابه و همین بی اعصابیش خنده داره.

ببخشید که پوستر سریال و نمی‌زارم اما تو نت یه سرچ بزنید پیداش میکنید :) 


امروز استاد روانشناسی سازمانیمون می‌گفت فرهنگ و تفکر خانواده ها خصوصا برای پسراشون اینه که زن بگیره درست میشه!! پسرمون عصبیه یکم زن بگیره زنش درستش می‌کنه و!

خب هنوز که هنوزه بعضی خانواده ها این تفکر رو دارن و کم کم داره کمرنگ میشه ولی خیلی موقع ها شده که جامعه باز برمی‌گرده به عقاید پوسیده قدیمیش. خواهشاً هرجا دیدین همچین چیزی هست بهشون بگید که نباید زندگی یکی‌دیگه رو برای گل پسراشون(!!!!) خراب کنن کسایی که کمی اعصابشون ضعیفه یا هر مشکل دیگه ای بهتره به روانشناس مراجعه کنند و خودشونو درمان کنند.

هرکس که پیش روانشناس می ره روانی و دیوانه نیست

هرکس که دلش برای خودش نمی سوزه نباید انتظار داشته باشه بقیه دلشون براش بسوزه.

زندگی بقیه رو با عقاید قدیمی و پوسیده خراب نکنیم

امروز جلسه بسیار تأثیرگذاری حداقل برای من بود.

 

پ.ن : هنوز دارم جزوه هامو خرچنگ قورباغه می‌نویسم-_-


دیروز اولین روز دانشگاه بود

استادا مهربان و خوب بودن و با اینکه دوتا از کلاسا زود تعطیل شد باز هم خسته شدم (شب قبلش دیر خوابیدم)

جزوه اقتصاد خردو با بدترین دستخط ممکن نوشتم به امید اینکه بعدا خوشگل بنویسم!!  

برسیم به بحث مضخرف غذای سلف که یک دونه کوکو بود:// من نمیدونستم وقتی دارم رزرو میکنم کوکو رو باید چند تا بزنم و الان برام عبرت شد

در کل دیروز روز خوبی بود بعد دانشگاه هم دوستمو دیدم و روزم پر از شادی شد *-*


امروز فصل اول انیمه توکیو غولو دیدم و میتونم بگم مررر بود.

بعد دیدن قسمت آخر فصل یک قشنگ گفتم به خودم که آخر سر بیماری روحیی چیزی میگیرم :دی اما جو بود!!

بکش بکش حسابی داره اگه عاشق خشونتین به دردتون میخوره.

خلاصه ای که از خودم میگم : داستان راجع جامعه ایه که انسان ها و موجوداتی به نام غول ها مه خوراکشون انسانه با هم زندگی میکنن. یه پسر به نام  کانکی با یه دختر آشنا میشه که روزی که باهم میرن بیرون میفهمه غوله و سر یه اتفاقاتی کانکی تبدیل به یه نیمه غول نیمه انسان میشه و باید با زندگیش کنار بیاد. چون نمیخواد با کشتن ادما آدمکش بشه برای این کار میره پیش یه عده غول خوب دیگه تو یه قهوه فروشی و ادامه ماجراااا 

این کانکی جذابمونه : 

بسیار پشیمونم از اینکه زودتر دیدن انیمه رو شروع نکردم و بسیار هم خوشحالم که هنوز دیر نشده ^^

راستی خیلی دلم میخواد قسمت تجربه های کی دراماییمو براش مطلب بزارم که حداقل در آینده که برمیگردم ببینمشون یادم نرفته باشه اما امان از تنبلی:/

 راستی وبلاگی وبسایتی چیزی سراغ دارین قالبای خوشگل بزاره؟ هرجا دیدم رسمی بود. وقتی میبینم اینهمه قالبای خوشگل برای بلاگفا هس و کداشون به بیان نمیخوره ناراحت میشم :(

​​​​


امروز ثبت نام دانشگاه بود 

با وجود دانشجو های مهربونی که ماها رو راهنمایی میکردن ثبت نام آسون و خفنی بود ^^

بچه های بسیجشون فوق العاده مهربون و خوش برخورد بودن و بچه های جدید هدیه دادن منم که عاشقم هدیه :دی

چند تا از همکلاسی های سالای قبلمو دیدم و از شانسم یکیشونم هم رشتمه امیدوارم به خیر بگذرهlaugh

هوا گرم و شلوغ بود بعضیا با پدر و مادر و خانوادن کلا اومده بودن و من فهمیدم اون تاپیکایی که تو انجمن کنکور خوندم که میگفتن با والدین نرید بی معنی بود اتفاقا باید حداقل یکی از اعضای خانوادتونو ببرید چون گیج میشید -____-

جا داره یکم نفرین کنم کسایی رو که گواهی دیپلممو ندادن و کلی دردسر کشیدم:/ ولی خب بیخیال

#امتحان_تغییررشته_خراست

 


امروز صبح ساعت 7 پاشدم که اولین ورزش صبحگاهیم رو انجام بدم و کلا تا صورتمو بشورم و. یک ربع طول کشید 

بعد دیدم خانواده خوابن اومدم تو آشپز خونه!!! و چند تا حرکت رفتم:دی

باور کنید سخته گشنت باشه جلوت چیپس باشه تو یخچال کاکائو و بستنی کاکائویی باشه و شما در حال دراز نشست زدن باشید indecision 

من دوتا اپلیکیشن slim NOW و lose weight in 30 days رو دارم وامروز. صبح از دومی استفاده کردم کلی حرکتاشم تغییر دادم! اخه اولیه تمرینات صبحگاهیش بپر بپر داش منم نمیتونستم تو آشپز خونه بپرم چون هم بقیه بیدار میشدن هم به نظرم جالب نبود-_-

جلوی خونمون پارکه خیلی دودل بودم برم راه برم یا نه بلاخره نرفتم :'| بلاخره خواهم رفت


در حال خواندن کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد هستم 

اعتقاد به اینکه خواسته هاتو بنویس و کائنات و خدا و کلا هرچی در جهان هستیه تورو بهشون می‌رسونن. به نظرم اتفاق جذابیه و اتفاقا یه کانال نویس عزیز نوشته بودن که از این طریق به چیز هایی رسیدن 

نمی‌خوام منفی فکر کنم امیدوارم منم برسم -___-

کتاب قشنگیه و تجربه های واقعی هم نوشته در اون پیشنهاد میکنم بخونیدش 

:)


چند بار خواستم بیام مطلب بنویسم هی دست و دلم نیومد نمی‌دونم چرا

از اتفاقات جالبی که تو راه دانشگاه دیدم ، از بچه ها از استادا 

از این به بعد بیشتر میام :)

دانشگاه خوبه فضاش زیباست دوست خوبی هم پیدا کردم ^^

فقط حال درس خوندن نمیاد نمیدونم چرا-_- انگار تازه بدنم فهمیده که از کنکور خستس و وقت اضافه میخواد !! تازه کلی انیمه پیدا کردم برای دیدن و چند تا سریال کره ای 

امیدم به اینه که بعد یک ترم درست بشم و همه تفکرات درسخونی که داشتم برگردن^^

حقیقت اینه که امشب کمی ناراحت بودم امیدم خودمو خالی کنم ام یهو وبم که منو یاد تابستون میندازه حس خوبی داد بهم 

 


دیروز دوستم برای کنفرانسش میخواست با یه آقای پاکستانی که ادبیات فارسی میخونه (فکر میکردیم هندی هستن بعد فهمیدیم از پاکستانن) یه مصاحبه کوچیک بکنه و بگه که یکی از غزل های حافظ رو بخونه و ازش فیلم بگیره.

اول دو سه بار برای تمرین خوندش با یه لحجه بسیار بامزه. به عنوان غیر ایرانی خیلی خوب میخوند. تعریف میکرد که به خاطر علاقش به شعر اومده ادبیات خصوصا حافظ که تعریف میکرد به روز تو یه خیابون یه برگه پیدا میکنه که توش شعر :

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

نوشته شده بوده و از اون عاشق شعر میشه. 

از خوش رویی این آقا هرچی بگم کم گفتم ؛ چیزی که برای ما حالب بود استفادش از کلمات فارسی ای که ما ایرانیا خودمون به جز در متن هامون خیلی پیش نمیاد که در محاوره استفاده کنیم. یکی از اصطلاحانی که به کار بود جالب بود : من نمیدونم فردا خوشید چه ارمغانی برام میاره :) 

بعد اون یکم با دوستم راه رفتیم که بارون گرفت و خسابی خیس شدیم و بعدش رفتیم قهوه و کیک خوردیم که خیلیییی چسبید و حالمونم به خاطر اون آقا که انرژی مثبت داده بود خوب بود ^-^ 

 


دوشنبه با دوستم رفتیم توچال ، بام تهران

من یه مانتوی کمی گرم پوشیده بودم ولی اونجا بازم سرد بود و من یه درس عبرت اساسی شد برام که از این به بعد زودتر به مامانم خبر بدم که بتونم از نصیحت هاو پیشنهاد هاش استفاده کنم و شب قبلشم از هفت عصر نخوابم تا شیش و نیم صبح روز بعد که بتونم چیزی آماده کنم -_______-

ولی خوش گذشت تله کابین سوار شدیم کلیییی حرف زدیم از هر دری یه ایستگاه دو تله کابین که پیاده شدیم کلی سگ اونجا بود یکیشون اومد جلومون با مظلومیت نگاهمون کرد ماهم داشتیم آخی اوخی میکردیم و فکر میکردیم چطور بهش دست بزنیم که گازمون نگیره که یکهو دو تا سگ دیگه اومدن پریدن بهش و دعوا شد :/ 

موقع رفتن هم کمی بعد از پارکینگ یه کلاغه تق خورد یه جا افتاد زمین دقیقا ما شاهد این صحنه بودیم کلاغه ت نخورد دیگه کلیی حالمون بد شد و دلمون به حالش سوخت من که گریم داشت می‌گرفت ؛ موقع ناهار هم رفتیم بالکن رستورانه بخوریم گربههه زیر پامون میومد دوستم بدش میومد رفتیم یه ور دیگه گربه پرید اومد خلاصه بعد از ماجراهامون با حیوانات کلی عکس گرفتیم بعدش رفتیم بازار تجریش و آش خوردیم :) 

خیلی خوش گذشت و البته اگه گروهی بریم که خیلی عالی تر میشه امیدوارم بازم جور بشه 

ولی حواستون باشه از یکی از درای مترو تجریش که ماشین شخصی میبره مثلا توچال و دربند اینا گولشونو نخورید چون اولا پول بیشتر میگیرن بعدم میگن پول چهار نفرو حساب کن که مثلا از راه کم ترافیک ببرمت یا زودتر بریم:/// تامسی خطی از ما سه تومن گرفت و اون یکی آقا میخواست هفت تومن نفری بگیره بعدم پول چهار نفرو حساب کنیم!!!

شنبه و چهارشنبه هم قراره با دوستام برم بیرون و نگرانم که پولمو هنوز آخر ماه نشده تموم نکنم خدایا ذره ای ژن پس انداز کردن رو یهو بر من نازل کن دمت گرم !


اولین رمان از این پی دی افی های اینترنتی عاشقانمو وقتی که کلاس هشتم بودم تو عید خوندم و بعد اون دیگه رسما شروع کردم به خوندن اون رمانا تاااا کلاس دهم یازدهم و فرصت خوندن کلی رمان های نوجوان رو از دست دادم ( خیلی کمتر کردم رمان های نوجوان رو درصورتیکه تا قبلش همش تو کتابخونه بودم در حال قرض گرفتن ) خب الان که نگاه میکنم میبینم درسته که میتونم الان بخونم ولی اون موقع حال و هواش به جور دیگه بود اگر میخوندم.

خلاصه که وقتتونو نذارید پای اینجور رمانا چون فقط بعضیاش واقعا ارزش خوندن رو دارن که احتمالا چاپ میشن و بقیشون صرفا عقده های نویسندس اکثرشون ( مثلا یه رمان بود دختره همه چی تموم چشم رنگی خوشگل که مامان باباش دکتر معروف و استاد دانشگاه معروف بودن یه داداش خوش اخلاق همه چی‌تموم هم داشت خونشون هم حدود دوهزار متر بود که دویست سیصد مترشو داده سرایدارشون و) 

اگه دیدین نوجوانی داره متمایل میشه سمت این رمانا دوستانه پیشنهاد برید نرن خودشونو توش غرق کنن و چند تا رمان ترجیحا اجتماعی و اینا معرفی کنید و و بگید هرچیزی رو نخونن ارزش نداره!!


چند دقیقه پیش فصل اول انیمه 

اتک آن تایتان رو تموم کردم 

اصلا انیمه ای به غایت زیباست به شخصه هیجان و کمی ترس رو تجربه کردم.

وقتی خودمو گذاشتم جای آدمایی که پشت دیوار ها زندگی میکردن و تصور می‌کردم که یه تایتان یهو دیوارو بشکنه بیاد کلی از آدمایی که نمیشناسم رو بخوره تازه منم به سختی راه فرار داشته باشم واقعا ترسیدم !!!

وقتی خودمو گذاشتم جای واحد شناسایی که برگام ریخت قشنگ -___-

دلم میخواد برم همه قسمتای فصل دوم رو دانلود کنم اما میترسم نتم تموم شه چون همین امروز هم بسته خریدم نمیخوام یه روزه تمومش کنم

خلاصه : راجع دورانیه که غول های عظیم الجثه وجود دارن و می‌خوان بشریت رو نابود کنن و مردم پشت سه تا دیوار به نام های ماریا رز و سینا اگه درست گفته باشم تحت یک نظام سلطنتی زندگی میکنن و برای بقا تلاش میکنن 

خلاصه جالبی نگفتم اما ترسیدم اسپویل کنم برای همین همینجا تمومش میکنم

برای دانلود فصل اول روی 

دانلود فصل اول انیمه اتک آن تایتان کلیک کنید .

 

پ.ن: پست گذاشتن با گوشب واقعا یکی از مضخرف نرین چیزهای دنیاس:/ کلی کار میخوام بکنم برا وبلاگم اما تا اینترنت برای خط تلفنمون درست نشه و با کامپیوتر نیام نمیتونم :/


دیروز تو دانشگاه میخواستم یه چیزی رو کپی بگیرم بعد دیدم تو انتشاراتیه لوازم تحریر ودفترای پارچه ای گل گلی و. داره.اینقدر خوشحال شدم به خاطر اینکه چند وقتی بود میخواستم بگیرم وقت نمیشد. خلاصه یه دفترچه سایز کمی بزرگ برداشتم خریدم .وقتی اومدم خونه یکم پشیمونشدم آخه میخواستم پولامو نگه دارم اما بعدشبه خودم گفتم حال خوبمو خراب نکن -__-

نمیدونستم چه استفاده ای بکنم ازش که خیلی شانسکی تصمیم گرفتم اونو تبدیل کنم به دفترچه خودم . یعنی اسم خودمو روش گذاشتم و تصمیم گرفتم توش هرچی که خوشم میاد ، اهداف آرزو ها رویاها لیست کتاب و فیلم لحظات بشیار خوش و خیلی چیزای دیگم رو بنویسم. 

خیلی خوشحالم و سه صفحشو پر کردم تا الان ^^

اینم عکسش :


به شدت دلم میخواست کتاب های بچگیمو الان میداشتم میدادم به پسرخالم که الان ۸ سالشه و سن خوبیه برای خوندن کتاب های کودک اما متاسفانه وقتی کلاس چهارم بودم مامانم همه کتاب داستانامو داد به دخترخالش که بده به بچه هاش :/// هیچوقت گریه های اون شبم یادم نمیره و هنوز که هنوزه یادش میفتم داغ دلم تازه میشه و به هیچ وجه نمیتونم مامانمو ببخشم  
کتاب های عزیزم :(


در یکی از هزاران وضعیت روحی ناراحتمم 

تا حدود پنج ده دقیقه پیش خوب بودم اما یهو یه واقعیت تلخ یادم اومد و بهمم ریخت

متاسفانه وقتی از یه چیزی ناراحتم تحت تاثیر اون وضعیت روحی تمام بدبختیا و موقعیت های ناراحت کننده ی زندگیم یادم میاد و برا همشون عزا میگیرم قبلا اینطور نبودم اما جدیدا اینطور شدم حدود یک سال

 اهل درد و دل تعریف مشکلاتم برای کسی نیستم مگر اینکه اون مشکله به نظرم زیاد خجالت آور نباشه و خیلییییی عصبانی باشم 

امیدوارم کسی وقتشو هدر نداده باشه برای خوندن این پست طرفا برای خالی کردن خودم بود


خواهرم یکی از مدارس فرهنگ درس میخونه

راننده سرویس یکی از بچه ها می‌خواسته یکی از بچه ها رو ببره بلا سرش بیاره مامانش که شکایت کرده مسئول سرویسه به دانش آموزه گفته بوده اگه مشکلیه بگو مامانت اینا خودشون بیان دنبالت :||| اون راننده رو اخراج کردن ولی قشنگ بی مسئولیتی و بیشعوری موج مکزیکی میزنه ماشالا

پ.ن: رانندهه چهل سالش یوده ها مردک عوضی


وقتی بچه بودم طوری بودم که بچه های همسایه گاهی اذیتم میکردن اما دوستای خوب هم داشتم .

حدود هفت سال تو ساختمونی که بودیم همه همکارای بابام بودم و بچه ها با هم دوست بودن. یکی از صمیمی ترین دوستام اسمش ارشیا (یا عرشیا؟ همیشه خدا قاطی میکنم ) بود که یا من خونه اونا بودم یا اون خونه ما بود. 

من یک سال ازش بزرگتر بودم و همیشه کلییییی باهم بازی میکردیم اصلا اخبار جوانه ها رو که قبل از عمو گ پخش میکرد رو اون به من معرفی کرد. از اون دوران چند تا خاطره دارم که بعدا تعریف میکنم البته چون محو و تیکه تیکس شاید زیاد نباشه .

یه دوست کوتاه مدت هم داشتم اسمش تینا بود که یک لاکپشت داشت میاوردش باهم بازی میکردیم .

از همسایه هایی که از خودم بزرگتر بودن میتونم به مهدی ، عرفان و خواهرش غزاله (یا غزال بود یادم نیس) اشاره کنم که همیشه باهاشون میرفتم بازی و عجیب دلم میخواد فقط یک بار دیگه ببینمشون و چاق سلامتی کنیم

یکی دیگه هم بود اسمش یادم نیس راستش و چند تا دیگه هم همینطور 

پسر دوست مامانم که اسمش رو دقیقا مطمئن نیستم و نمیگم و اونم بابام با باباش همکارن ، بهم سی دی کارتون قرض میداد و من کلی حال میکردم سر یکی از این کارتونا اینقدر نارنگی خوردم که شبش دل درد گرفتم رفتم دکتر!!:دی

یکی دیگه بود اسمش سیاوش بود ازش میترسیدم  

سال ها بعد از اون دوران و بعد اون دوستای همکارای بابام ، تو پارک نزدیک خونمون مامانم با مامان یکی از همکلاسیام دوست شد و همینطور با چند نفر دیگه که با بچه هاشون دوست بودم اما فقط با همون دوستم که اسمش مبینا بود و گاهی داداشش که اسمش حسین بود بازی میکردم (حسین خیای شر بود همش هم مبینای بدبختو اذیت میکرد) . بقیه همه پسرای شیطون بودن بعضی وقتا یکیشون همش منو اذیت میکرد روم آب میریخت دلم میخواست خفش کتک -__- رو یکیشون هم کراش جزئی ای داشتم وای دوران جاهلیت

حالا کراش که میگم نه این معنی الانی ها ، منظورم اینه که دلم میخواست باهاش بازی کنم بچه باحالی بود اما دوست اون یکی نکبته بود:/

همین الان یادم اومد اون نکبته به یه گربههه غذا میداد پس دیگه نکبت نیس!

خدایا یعنی میشه یکبار دیگه ببینمشون؟! 

 خیلی امشب حرف زدم روم سیاه  

 


چند ساعت پیش پیام دادم  دوستم سین

این سرویس پیامک میزبان قشنگ پدر منو درآورد آخر با گوشی بابام اس ام اس دادم بهش. راستش وقتی یکم خبر اغتشاش ها رو دیدم نگران شدم که نکنه یه وقت رفته باشه بیرون اتفاقی افتاده باشه براش؟!

بعد از مطمئن شدن از خبر سلامتیش زنگ زد و کلی حرف زدیم باهم و من تازه فهمیدم چقدر دلم تنگ شده بود براش 

 سین و بعدش ب دوستایی هستن که من طی دو سالِ پر شانسم باهاشون تو مدرسه آشنا شدم و بغل دستیمم بودن (ب سال یازدهم و سین سال دوازدهم) این دوتا تنها کسایین که باهاشون میتونم چیزایی که تاحالا تجربه نکردم، کارایی که تاحالا نکردم و. رو باهاشون تجربه کنم. 

سین اینقدر خوبه که گاهی عذاب وجدان میگیرم که دوستی مثل من داره ، گاهی حس میکنم دوستی که سین لیاقتشو داره نیستم. شاید فکر کنید که ای بابا چه شلوغش میکنی حالا اما اگه شما هم میشناختینش درکم میکردین؛ همیشه فکر میکردم همچین آدمی با این شخصیت و خلق و خو وجود نداره تا اینکه خیلییییی شانسکی با هم بغل دستی شدیم تو کلاسای تابستونی مدرسه در سال کنکور. 

راستی یه پست گذاشتم که میخواستم تو بانکه شیشه ای جمله بنویسم تو کاغذ رنگی و بهش هدیه بدم ، عملیش کردم. اسمش 365 notes jar بود که برای من نود تا جا شد تو همشون هم جمله های زیبا نوشتم ، انگیزشی امید دهنده و. 

ایده این کار رو از پینترست گرفتم شما هم یه دوری بزنید توش چیز های جالبی داره.

امیدوارم زندگیتون پر از سین ها و ب های خوب باشه ^^

 

جدا از متن : یه باگی هست در من اونم اینه که وقتی میخوام با دوستام حرف بزنم اونم تلفنی ، باید تنها باشم. اصلا در حضور کسی با دوستام حرف زدن یه احساس به شدت دست و پا بسته بودن و حس اینکه همه ساکت شدن دارن حرفای منو گوش میدن بهم دست میده -_- 


آقا نوشت افزار بسیار گرون شده

امروز رفتم یه دونه روان نویس عادی بخرم (یونی بال هم نبود) ده تومن 

بعد انواع رنگاشم داشت و من به خاطر محدودیت مالیم با حسرت برگشتم -__-

میخوام یه بولت ژورنال درست کنم و دارم کم کم وسایلشو میخرم نمیدونم چرا این تو ذهنمه که حتماااا باید چند رنگ روان نویس و ماژیک پاستیلی و داشته باشم. یه دفتر نقطه دار هم که پنجاه -شصت تومنه:/ حالا باید کم کم یه محل ذخیر پول درست کنم برا خودم به نام قلک بولت ژورنال که پولامو برای خرید وسایلش بزارم کنار

پ.ن: امیدوارم عنوان رو غلط ننوشته باشم 

پ.ن ۲: همچنان سخت به دنبال یه سایت دانلود انیمه یا سایتی که حداقل اتک رو گذاشته باشه هستم


چرا فرهنگ اعتراض رو بلد نیستن بعضی مردم؟ بابا جمع کنید خودتونو با آتیش زدن اموالی که پولش از جیب خودمون میره چیزی درست میشه؟؟!!

همه اینا به کنار اینترنت چرا قطعه هنوز؟؟؟ حس کره شمالی بودن رو دارم که فقط سایتای داخلی رو میتونیم استفاده کنیم:/

کسی جایی رو سراغ داره که نیمه دوم فصل سوم اتک آن تایتان رو دانلود کنم؟ سایت ایرانی ای که فیلتر یا بسته نباشه:(( 


اینقدر این چند روزه برام زود گذشت ( هیچ هفته ای اینطور نبودا اما این هفته چون یکشنبه امتحان اقتصاد دارم باید همه مهمونی برگزار میکردن ) که یادم رفت امروز یکم آذره و حدود دو ساعت دیگه وارد دو آذر میشیم

آذر عزیز مثل آبان باش که زود گذشت و مثل مهر تا جایی که میتونی همانند کش شلوار کش نیا !! 

خوش اومدی


خب هنوزم که هنوزه نت قطعه و بیشترین جاهایی که میرم اینجا و سایت نماشاس. از اونجایی که دستم زیاد باز نیس همینطوری شانسکی انیمه از کانالای مختلف دانلود میکنم میبینم 

یکی انیمه ((بگو دوستت دارم)) رو دیدم که عاشقانه بود یکی‌ هم ((کاگویا ساما، عشق جنگه =لاو ایز وار)) اینم عاشقانه و کمدی بود. جفتشونم تهش به جوری تموم شد که به شخصه منتظر قسمت های بعدی بودم -___- ولی خب وجود نداشت -_-

الان هم دارم انیمه سواری در بهار جوانی رو میبینم امیدوارم این آخرش مثل قبلیا نشه 

خلاصه انیمه بگو دوستت دارم : داستان یه دختریه که موقعی که دبستان بوده دوستاش اذیتش کردن الان تنها و ساکته و فکر میکنه همه دوستا و آدما به هم خبلنت میکنن از اونورم یه پسریه که محبوبه تو مدرسه بین دخترا اینا باهم دوست میشه البته بهتره بگم اتفاقی سر راه هم قرار میگیرن بعد عاشق هم میشن

خلاصه انیمه کاگویا ساما ، عشق جنگه: یه دبیرستانه که مخصوص بچه های آدمای کله گنده و پولداره . تو شورای دانش آموزیش چهار نفر هستن که شوراش یه پسرس و معاونش یه دختره به نام کاگویا. همه مدرسه این دوتا رو شیپ میکنن و فکر میکنن که اینا با هم رابطه دارن در صورتی که اینطور نیس بعد طی اتفاقاتی جفتشون میخوان اون یکی رو مجبور کنن اول اعتراف کنه (اولاش میگفتن پیش خودشون که میتونم باهاش قرار بزارم بد نیس بعدش به هم علاقه مند شدن) 

خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به یه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کرده سال ها بعد تو دبیرستان همو میبینن و بهم میگن که اره من دوست داشتم پسره هم میگه که من تغییر کردم تو هم همینطور این چیزا برا گذشتس و الان نمیتونیم با هم باشیم و

هیچکدوم اونقدر به بدی خلاصه هایی نیستن که نوشتم -_- خواستید ببینید اما در صورتی که حوصلتون سر رفته و میخواید زمان بگذره فقط وگرنه صد درصد انیمه های خیلی قشنگ تریم هستن


امروز درس روانشناسی صنعتی داشتیم دختری که کنفرانس داشت نیومده بود ما هم بیکار بودیم با استادمون شروع کردیم به حرف زدن بعدش هم رفتیم همگی چای خوردیم 

به من خیلی خوش گذشت چون فکر میکردم نمیتونم با بچه ها ارتباط بگیرم و باهاشون حرف بزنم اما فهمیدم که چقدر راحته و نباید دیگه خودمو بکشم کنار 

از این به بعد سعی میکنم بیشتر باهاشون حرف بزنم و یخمو آب کنم ⁦>.<⁩

استادمون میگفت تو این چهار سال خیلی وقت دارید خوش بگذرونید بعدش اکه بخواید ارشد و دکترا بخونید مخصوصا اگه بغلش کار کنید وقت زیاد مثل الان ندارید.

داشتبم به این فکر میکردم که برم دانشگاه های دیگه رو هم ببینم ، تو کارگاهاشون شرکت کنم و. اما تنبلیم میاد -_- 

به شخصه خودم متوجه میشم دارم پراکنده نویسی میکنم از یه دری میپرم به یک در دیگه ببخشید اگه درست نمینویسم

 


همین چند ثانیه پیش از الان که دارم این پست رو مینویسم انیمه بوسه ی ایزدی رو تموم کردم . 

چقدر قشنگ تموم شددددد واقعا عالی بود ولی اگه پایانشو دست من میدادن حتما یه تغییر کوچیک توش ایجاد میکردم :/ یه تشکر فراوان و تپل از 

جغد سفید عزیز که این انیمه رو بهم معرفی کرد ⁦(●♡∀♡)⁩ 

خلاصه ی انیمه ی بوسه ی ایزدی : 

راجع یه دختریه که باباش به خاطر قمار و بدهکاری ولش میکنه خونشون هم از دستش میره و می ه تو یه پارکی یه آقایی بهش میگه میتونی بری خونه ی من بعد پیشونیشو بوس میکنه و آدرس خونشو میده دختره هم میره اونجا میفهمه که یک معبده و خودش هم خدای زمین و صاحب جدید معبد شده خدمتکار خدای قبلی اوایل قبولش نمیکنه اما طی یه قراردادی خدمتکار جدید دختره میشه و.

کمدی و عاشقانه هاش رو خیلی دوست داشتم . امروز سر کلاس اقتصاد به طور اتفاقی فهمیدم که یکی دیگه از بچه هامونم انیمه و سریال کره ای میبینه و گفت بوسه ی ایزدیو دیده و کلی شاد شدمممم فردا میرم احساساتمو باهاش به اشتراک میزارم

 

لطفا از چند خط پایین تر بگذرید  و خوندن پست رو همینجا تموم کنید ممکنه اسپویل بشه اگه هنوز ندیدینش :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من دلم نمیخواست که محبور بشن معبد و کلا دنیای ماورایی رو ترک کنن دلم میخواست همینطور که خدا و روباهن باهم باشن همه باهم تو معبده با دوستاشون زندگی کنن :`( اونجایی که شب آخر بود تو معبد اینقدر گریم گرفت :( ولی قشنگ تموم شد خیلی قشنگ ❤ولی هنوز دلم میسوزه که جدا شدن :( با اینکه تهشو طوری تموم نکردن که ناراحت بشی برعکس با دیدن عروسیشون یه نفس راحت می‌کشی که رسیدن بهم بلاخرهههه

 


دیشب منتظر بودم نت شبانم ساعت دو فعال شه برم سراغ دانلود هام اما دوازده خوابم برد و ۸:۳۸ از خواب پاشدم ⁦ಠ_ಠ⁩

حالا که نتا درست شدن خوشحالم اما باز اینجا رو فراموش نمیکنم دوباره اینجا جایی بود که وقتی حوصلم سر رفته بود می‌نوشتم و وبلاگ های بقیه رو میخوندم *هق هق*

امتحان اصول حسابداری دارم روز سه شنبه اما دست و دلم به درس نمیره حتما باید شب امتحان بشه بزنم تو سر خودم تا به خودم بیام !

 


ا

م انیمه ناکجا آباد موعود یا the promised neverland فصل اولش رو تموم کردیم. به نظرم خیلی قشنگ بود من که خودمو جای بچه های اونجا گذاشتم ترسیدم -__- 

ژانر ترسناک و کریپی ای داره و مه خلاصه حتما باید ببینید

خلاصه ی انیمه : داستان بچه هایی که تو یه یتیم خونه با قوانین کمی سختگیرانه زندگی میکنن اما کسی که اونجا ازشون مراقبت می‌کنه و ماما صداش میزنن خیلی باهاشون مهربونه . همه چی خوبه اما یه قانونی هست که میگه به هیچ وجه نباید به دروازه خروج نزدیک بشن و حق بیرون رفتن رو ندارن حالا چرا؟ 

سه تا شخصیت اصلی اما ، نورمن و ری هستن به ترتیب عکسشونو میزارم : 

بچه های این یتیم خونه شجاع، مهربون و خوش قلب بودن و واقعاااا حال داد دیدنش. خبر خوب اینه که فصل دومش سال ۲۰۲۰ میاد ^^

من این انیمه رو قبل از وصل شدن کامل نت ها از نماشا دانلود کردم و تصمیم دارم انیمه another رو ببینم یعنی امشب میرم به سوی دانلودشششش ⁦♪(┌・。・)┌⁩

ویرایش:

الان که دوباره عکسشونو دیدم احساس کردم باید یکم راجع شخصیتا حرف بزنم

اما خیلی دختر صادق با قلبی پاک و مهربونه که میخواد به همه کمک کنه همین ویژگیش باعث میشه آدم احساس خوبی راجعش داشته باشه

نورمن پسری باهوش و مهربون که به فکر بقیس اما با منطق بیشتر نسبت به اما واقعا گوگولی و دوست داشتنیه

ری پسر به ظاهر بیخیال که دست بر قضا باهوشه و منطقی از اونایی که دوستاش براش مهمن اما به ظاهر نشون نمیده زیاد 

سه تاشون باهم یه تیم باحال میشن که عیب های هم رو میپوشونن 

اگه ادامه بدم اسپویل میکنم ولی اگه دیدینش بیاید تو نظرات راجعش باهم حرف بزنیم :)


 

این آهنگ رو به شدت دوستش دارم خواستم با شما به اشتراک بزارمش از Dean Lewis

 


دارم این پست رو باکامپیوتر میزارم احساس آزادی دارم !!

امروز رفتم لیزر صورت جلسه ی اولم بود کلی میترسیدم که درد داشته باشه اما بیشتر میسوخت

یعنی این تبلیغای تو نت که میگن اصلااااا درد نداره همشون چرتن خدایی در بهترین بهترین حالت بازم یکم

سوزش داره. هر وقت که این دستگاهو میزد به پوستم داغیشو که حس میکردم متوجه میشدم دستگاه

خنک کننده چقدر اهمیت داره -_- همش میگفتم خدایا نکنه بسوزم (ترسوام خودتونید indecision)

فردا هم امتحان اصول حسابداری دارم و تصمیم اینه از پنج اینطورا شروع کنم به خوندن چون تو این امتحان

حفظیات نمیاد کارم راحت تره.نیازمند انرژی مثبت ها و دعاهاتون هستم heart

آهان راستی یه سریال هم شروع کردم به دیدن به نام دفترچه خاطرات روانی یه قسمت و نصفیشو

دیدم خوشم اومد الان که چک کردم تا قسمت چهارش اومده تموم که شد یه پست راجعش میزارم

تجربمو میگم.

دوستان مواظب خودتون باشید این آنفولانزا یا هرچی که هست خیلی جدی شده خواهرم چند دقیقه

پیش از مدرسه اومد گفت مادر یکی از همکلاسیاش فوت کرده سر همین :((

 


امشب حال و احوالم یهویی چند درجه تیره شده

یاد اشتباهی که کردم و کسی که نباید یادش میفتادم افتادم.

هر کسی تو زندگیش دوران جاهلیت داره و شاید لکه های مسخره ای هم داشته باشه اما نمیدونم چرا لکه های من پررنگ ترن :/ و چرا تو یکی از حساس ترین سن هام (۱۴-۱۵ سالگی) باید اتفاق میفتاد؟ -_- راجعش به همه تقریبا جز چند نفر دروغ گفتم اگر کسی سوال بپرسه حتی الان ، باز هم دروغ خواهم گفت تا موقعی که تو ذهنم حک بشه که اصلا همچین اتفاقاتی وجود نداشته.

سال ۹۵ سالی بود که هم بهترین و هم بدترین سال زندگی من بود درست موقعی که تیره ی تیره شدم با کسایی آشنا شدم که تا الان دوستم باهاشون و بعضیاشونم قبل تر میشناختم و دوباره فقط پیداشون کرده بودم. کاش میشد بعضی خاطرات خوب ، بعضی کارایی که الان ازشون به بچه بازی یاد میکنیم رو تافت می‌زدیم و نگه میداشتیم !! بچه هایی که باهاشون آشنا شدم من رو از واقعیت کشیدن بیرون باهم کلی خوش بودیم گرچه روابطمون هر روز کمرنگ تر میشه اما حداقل هستن هنوز. کسی که نباید به یادش میفتادم گاهی که خبری میشنوم ازش میترسم نکنه باز باهاش مجبور شم حرف بزنم و یاد حماقت هام بیفتم؟؟ خیلی چیزا هست که میخوام بنویسم روم نمیشه!! اره با خودمم رودربایستی دارم چه میشه کرد؟


انیمه ی بغل دستی من آقای هیولا / هیولای کوچک من  رو دیدم.

ماشالا پایانش باز بود -_- ولی در کل انیمه ی جالبی بود ، شخصیت دختر خنگول نبود یه دختر باهوش

بود شخصیت پسرش رو هم دوسش داشتم بامزه بود و هردوشون هم آدمای رکی بودن وقتی هم رو

دوست داشتن الکی کلاس و نمیذاشتن (تا حدودی). یعنی هر دفعه کلی حرف دارم برای گفتن تا

میخوام بنویسم همشون یادم میرن :(

ماجرا از این قراره که یه دختری داریم به نام شیزوکو که دختر به غایت درسخونیه که فقط درسش براش

مهمه اوایل سال یه پسر شر بغل دستش بوده به نام هارو که خیلی دعوایی بوده و بعد یه دعوای بزرگ

دیگه مدرسه نمیاد و معلمشون به شیزوکو میگه که اینا وسایل هارو هستن ببر دم خونشون و ازش

میخواد که هارو رو راضی کنه که برگرده به مدرسه (هارو نمیخواد برگرده چون بی اعتماد شده به

مدرسه -__- ) هارو دلش میخواد با بقیه دوست باشه وقتی شیزوکو میره دم خونشون بهش میگه الان

مثل دوستی که به دوستش سر میزنه اومدی ؟ پس باهم دوستیم و ادامه ی ماجرا.

 

 

 

اگه حداقل پایانش رو یکم میبستن اینقدر حرص نمیخوردم من البته قشنگ بودا اما نمیدونم گفتم یا نه

علاقه دارم به پایان های شاد در بعضی موارد عروسی مثل فیلمای ایرانی :دی

اما نگم براتون از لایو اکشنش!!

اقا نمیدونم من حساسم یا واقعا اینطوریه که تو لایو اکشنا میخوان یه موقع هایی شخصیته کیوت بازی

در بیاره یا یه سری رفتارا رو بکنه خیلی یه جوریه و لوسه به عنوان فیلم اما همون کارا تو انیمه خیلی

باحال ترن مثل عوض کردن میمک های صورت مثل انیمه ها که  خب تو فیلم نمیشه به اون صورت!

میگم منم شاید زیادی حساس شدم اما واقعا از لایو اکشنش خوشم نیومد هرچند پایانش خوب بود

اما ترجیح میدم دیگه با دیدن لایو اکشن انیمه ها خود انیمه رو از چشمم نندازم. راستی یه قسمت

ova (درست نوشتم؟) داره که من ندیدمش هنوز

الان دارم انیمه skip beat رو میبینم

heartمرسی از وبلاگ

UтaNa Diaries


یادم رفت راجع این انیمه پست بزارم خیلی وقت پیش تمومش کردم خلاصش رو هم از یکی از پستای قبلیم برمیدارم :

خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به یه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کرده سال ها بعد تو دبیرستان همو میبینن و بهم میگن که اره من دوست داشتم پسره هم میگه که من تغییر کردم تو هم همینطور این چیزا برا گذشتس و الان نمیتونیم با هم باشیم و

 

تجربه ی من :

به شدت نیازمند فصل دومی برای این انیمه هستم چون آخرش طوری که میخواستم تموم نشد!

این انیمه رو دوست داشتم فقط این رو مخم بود که جفت دوستا عاشق یکی شده بودن پسره هم که با دست پس میزد با پا پیش میکشد اما همون قسمتای تقریبا رومانتیکش قشنگ بود. من اون یکی پسره تو گروه رو هم خیلی دوسش داشتم بچم خل و چل بود :دی راستش لایو اکشنش رو هم دیدم فقط دختره و همون پسر خله رو دوست داشتم بقیشون به نظرم مسخره بودن آخر لایو اکشنش جوری که من میخواستم تموم شد اما من تند تند آخراشو میزدم جلو -_-

خدایا ساخت فصل دومش را نزدیک بفرما -_-broken heart

 

 


شنبه من کلاس نداشتم برنامه ی دانشگاه هم ارزش نداشت که به‌خاطرش روز تعطیلم برم دانشگاه.مامانم میخواست برای روز دانشجو سوپرایزم کنه کیک خریده بود اما از شانش زیباش خودم در رو براش باز کردم با اینکه کیک رو گذاشته بود زمین اون گوشه دیدمش و گفتم این چیهه؟ مامانمم گفت تو روحت تو چرا در رو باز کردی میخواستم سوپرایزت کنم -_- 

گذاشتیمش تو یخچال تا اینکه شب شد بابام اومد مامانم گفت پاشو لباستو عوض کن میخوایم عکس بگیریم !! منم که مریض بودم با هزاران بدبختی عوض کردم (فقط شلوارمو عوض کردما همچین گفتم هزاران بدبختی انگار کوبیدم خودمو از نو ساختم ) و عکس گرفتیم ؛ مامان و خواهرم خیلی مشتاق بودن منم اشتیاق داشتما اما نمیتونستم نشون بدم چون کلا نمیتونم احساساتم رو نشون بدم خجالت میکشم://///

خلاصههه بعد از بریدن کیک و خوردنش خونه به حالت عادی برگشت و هر کس به کار خود رسید

راستی دیروز هم یه قسمت خادم سیاهرو دیدم و خوشم اومد تا قسمت شونزده یا هفده رو دانلود کردم که ببینم خدا میدونه کی!! الان اتک هم مونده و چند تا انیمه ی دیگه و دو تا مانگا و سریال روحو بگیر و باید این وسط ها درس هم بخونم


 

دلم نمیاد که این کلیپ جذاب انگیزشی رو با صدای بهشتی بندیکت جذاب تر نبینید و نشنوید


اساسا آدمیم که در مواقع بیخود خجالتیم !! مواقعی که باید به دوستم که دلم تنگ شده براش پیام بدم یا وقتی با غریبه ای باید تلفنی حرف بزنم یا مثلا وقتی استاد ادبیات می‌پرسه فلان کتاب رو خوندین یا نه یا وقتی استاد ریاضی داوطلب میخواد برای حل تمرین ها و خیلی جاهای دیگه خجالت میکشم :/ دارم رو‌خودم کار میکنم و با گام های مورچه ای میرم جلو ایشالا که درست میشم -_-

چقدر تند تند پست میزارم نه؟ شبا که دیگه رسما بیکارتر از روزامم کلی حرف یادم میاد  

پست قبلی به کراش اشاره کردم همش دلم میخواد یه پست بزارم با عنوان کراش های دوران جاهلیت اما خجالت میکشم و میترسم بعدا یه آشنا پیدام کنه به فنا برم.

بعنی کلا زندگیم یه جوریه که هر سال وقتی به سال قبل نگاه میکنم میبینم اعمال جاهلی میباره از یه مواقعی از زندگیم :/ 


من یه دوست مجازی داشتم یه زمانی باهم خیلی حرف می‌زدیم و خیلی دوستش داشتم اما از یه جایی به بعد کمرنگ شد دوستیمون و هرازگاهی میاد تو گروه حرف میزنه و میره یهو. چند وقتیه از بلاکی درآورده مارو (چند نفرمونو بلاک کرده بود سر یه موضوعی) دلم میخواد بهش پیام بدم اما نمیشه حس میکنم شاید دلش نخواد حرف بزنه باهامون. (یه زمانی در حد کراش زدن دوسش داشتم اینقدررر زیاد بعد فهمیدم یکی دیگه رو دوست داره بیخیال شدم و دوباره کراشای تو سریالا و فیلمامو در آغوش گرفتم ) به هیچکس نگفتم کراش داشتم روش هیچکساا حتی کسی که بقیه ی کراشای خجالت آورمو بهش گفته بودم  

 


آقا از این روش روشن کردن و کلیر کش کردن پلی استور برای دور زدن تحریم استفاده کردم تو برنامه های برترش Ablo رو دیدم و دانلود کردم. چه برنامه ی خوبیه از اینا هست که از با مردم کشورای دیگه حرف میزنی و دوست میشی . بماند که بعضی‌ها تا میدیدن از ایرانی میرفتن اما بودن کسایی که مهربون بودن ^-^ 

نیاز به ایمیل و وارد کردن تاریخ تولدتون دارید و رعایت یه سری قوانین مثلا درخواست اطلاعات شخصی و نکنید و قوانین معمولی.

دانلود اپ ablo رای اندروید


یکی از بچه های کلاسمون هست که از همون اوایل احساس خوبی داشتم بهش ازش خوشم اومد (دیدید یه موقع هایی هستن که ناخودآگاه از یه نفر خوشتون میاد و یا برعکس ناخودآگاه بدتون میاد؟) چند وقت قبل فهمیدم که اونم انیمه و سریال کره ای میبینه خیلی شاد گشتم و شروع کردیم به تبادل انیمه و صحبت راجعشون امروز هم رفتیم چای خوردیم و بعد فهمیدم اون هم مردادیه ^-^ به فال نیک گرفتمش ^-^ تازه موقع برگشتن هم یکی از شعبه های آش سید مهدی رفتم و آش رشته با پیاز داغ جذاب بر بدن زدم (البته مامانم وقتی عکس آشمو براش فرستادم گفت دارم آش درست میکنم منم )

دیروز هم با مود خوبی از خواب پاشدم و زودتر رفتم دانشگاه و یه هات چاکلت زدم بر بدن تو کافه ی دانشگاه بعدش تو محوطه یه گربه رو دیدم یکم نازش کردم بعد نشستم رو سکو گربهه اومد نشست پیشم یکم^--------^ بعد از ظهرشم رفتم یکی از شعبه های کلانا نودل خوردم (بدون سین کلانا رفتن و نودل خوردن اصلااااااا حال نمی‌ده). 

خداروشکر که این دو روز خوب بودند

راستی هم شهر کتاب گلدیس و هم یک کتاب فروشی تو فلکه اول صادقیه رفتم کتاب جامعه شناسی خودمانی رو تموم کرده بودن -_-ضد حال بدی بود تازه چون به خودم قول دادم ماهی یک کتاب بخرم فقط (اخه تو آبان چند تا خریدم یکیش هم سین بهم هدیه داد هنوز سه تا شون نصفه موندن)  نمیتونم برای این ماه بخرمش -_- چون از شهر کتاب کتاب (لذت خواندن در عصر جدید بود فکر کنم دقیقا یا نیست) رو خریدم. خدا خیرت بده استاد جامعه شناسی ( که استاد منطق و کمی فلسفه هم بودی) که گفتی تو سبد خریدتون هر ماه یک کتاب باشه :) 

یادم باشه یه پست دربارشون بزارم .

پ.ن: راستی دارم سریال روحو بگیر رو میبینم تا نصفه ی قسمت شیش دیدم و مانگای سواری در بهار جوانی رو هم امشب تموم کردم چقدر عالی بوددد


آقا من دلم نمیومد فصل سوم اتک نیمه دومشو ببینم که بلاخره دیروز تمومش کردم.

این پستم پر از اسپویل خواهد بود پس اگه ندیدینش هنوز به هیچ وجه من الوجوه نخونید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قشنگ برگام ریخت. سر اونجایی که آرمین سوخت شوکه شدم اساسی

یعنی اصلا تو کتم نمیرفت که آرمین مرده و گریمهم کمن گرفت به خاطر این

که بتور نمیکردم آقا!! دقیقا اینطوری بود که نویسنده میگه سوپرایزز یه خبر

بد دارم یه خوب : خبر خوب : فرمانده اروین زندس خبر بد: آرمین مرد :/

قسمت بعدش که واقعااا دلم میخواست همشونو بزنم سر اینکه سرنگو به

آرمین بزنن یا اروین دوراهی بدی بود و خیلی خوشم اومد از اینکه میکاسا

و ارن سر اینکه بدنش به آرمین کلی بحث و راه انداختن آفریین بهشون.

موضوع مردم اونطرف دیوار حرصمو درآورد اخه چقدر بیشعور؟ فکر کنید که

یه سریا دارن به خاطر اینکه فقط زنده بمونن میجنگن اونوقت اونا :/  حالا

فهمیدم یمیر چطور غول شده بود اخه قسمتای قبلی اگه یادتون باشه فقط

نشون دادن که از یه جا پرت شده پایین و

اینکه غولی که مامان ارن رو خورد کی بوده هم شوکم کرد خیلی دلم

سوخت برا جفتشون. اونجایی که جغد داشت بابای ارن رو غول میکرد گفت

اگه میخوای میکاسا و آرمین رو نجات بدی نمیدونم چی کن تعجب کردم

یعنی قدیم هم کسی بوده که دوستانی به این نام داشته؟ بعدم اینکه به نظرم ارن بی عقلی کرد نگفت که اگه در حالت غولی به یکی از اعضای سلطنتی اگه غول شن دست بزنه قدرته رو کنترل میکنه بایددد میگفت

بلاخره هیستوریا هم اگه ملکه باشه باید وظیفشو انجام بده :/ الان اینقدر

بی قرار شدم که میخوام ادامه انیمه رو از رو مانگاش بخونم ببینم چی به

چیه. روح اروین شاد :(

پ.ن: هلن تو یکی از پستاش گفته بود همه انیمه ها در برابر مای هیرو اکادمی هیچن من این نظرو راجع اتک دارم -_-


خب میخوام یکی از تجربه هامو بزارم که تابستون بعد کنکور دوستم بهم معرفیش کرد و دیدمش

 

خلاصه:

راجع به پسریه که با خانواده و مامان بزرگ و بابابزرگش تو یه روستا زندگی میکنن این پسره میتونه چیزای ماورایی رو ببینه یه روزی یه شایعه ای میشنوه از روحی به نام پارک ایل دو که چندین سال پیش اونجا خودکشی کرده بوده و طی یه سری چیزا پارک ایل دو میاد سراغ خانواده این پسره و مامان ومامان بزرگش میمیرن به طرز مشکوکی و یه روحی میره تو جلد پسره و دوتا کشیش میان جنگیریش کنن و اون چیزه از جلد پسره میاد بیرون ولی باباش میخواد پسره رو بکشه ولی پدربزرگه نمیذاره باباهه هم ولش میکنه و میره . یکی از کشیشا بعد از اینکه از خونه پسره برمیگردن میره خونش میزنه مامان و باباش رو میکشه این پسر قصه ی ما یه چیزیو حس میکنه میره دم خونه کشیشه تو راه یه خانوم پلیسی با بچش دارن برمیگردن خانومه پسره رو میبینه و میره تو خونهه و وقتی کشیشه داشت داداششو میکشت سر رسید نذاشت بکشدش و.

خلاصه اینکه دنبال پارک ایل دو هستن و خودش و او اس تی هاش جذابن

لینک دانلودش هم

اینه

این یکیشون :

 

 

خیلی قشنگ بود از فرط قشنگی قسمت آخرش گریم گرفت و بعد از تموم شدنش افسردگی

پساسریال گرفتم!! او اس تیاش جذاب بودن و رابطه دوستی ای که وجود داشت بی نهایت زیبا بود

اولین سریال کره ای با موضوع روحی و بود که میدیدم و هر داستان و ماجراش واسم هیجان انگیز

بود رابطه ی دوستیشون رو که دیگه نگم!

پیزی که نویسده و کارگردان میخواستن بگن تهش این بود که همه

چیز از خودمونه چه بدبختی چه هرچی و واقعا مفههوم رو به بهترین شکل

رسوندن دمشون گرم.

راستی همین او اس تی رو یه خانومه هم خونده یادم نمیاد کدومش اونیه

که توسریال پخش شده!


انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 

پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 

اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانیای به درد نخور عاشقانه ی زرد میخونم -_- فقط با بعضی قسمتای کمدیش خندیدم و حال کردم و اولاش به نظرم دختره مازوخیسم داشت پسره هم سادیسم :|

خلاصه ی انیمه اینه که یه دختریه که تازه وارد دبیرستان شده برای اینکه دوست پیدا کنه الکی لاف میزنه که دوست پسر داره و از شانسش اونی که ازش می‌گه یکی از هم مدرسه ایاشه پسره هم قبول میکنه نقش دوست پسرشو بازی کنه به شرط اینکه دختره سگش بشه :// 

مثلا یه جا دختره پاش زخم میشه پسره بهش میگه زخم ارزش دخترو میاره پایین !! بعد قیافه من قشنگ ترکیبی از پوکر و تعجب بود ! 

به نظرم ارزش دیدن نداره وقتتونو تلف نکنید براش


ما امشب یعنی پنجشنبه مراسم شب یلدا رو گرفتیم با عمه ها و عموم و خیلی خوش گذشت. میدونید خانواده ی من یعنی من مامانم بابام و خواهرم مراسما رو معمولا مثل بقیه جشن نمیگیریم مثلا همین یلدا رو اکثر اوقات حدود ۹۹ درصدشو تو خونه ایم هر کس جدا:/ ولی خب پارسال مامانم میخواست کمی تنوع بده مثلا آجیل و خریده بود که مثلا بشینیم باهم بخوریم !! یه باز هم خالم گفت شب یلدا بیاید خونمون که خاله داییا همه جمع شدیم اما چون متاسفانه تنها خاله ی با ذوقم کمی از نظر مالی مشکل دارن همه گفتن که دیگه از این برنامه ها ننداز بابا ووهیچکس هم نخواست که حداقل خودش عهده دارش بشه یا مثلا هر سال یکی که بهتر:/ خانواده بابام اینطور مواقع پایبند ترن. امشب عمم فال گرفت برای همه و کلی سر اون خندیدیم فقط و این بند و بساطا طبیعتا اونور نیست و همه ی مهمونیا مثل مهمونی های عادین‌ . امشب کلی با دختر عمم حرف زدم و زمان مثل برق و باد گذشت از بس که خوش بود خداروشکر. 

مثلا عید ها ما سفره ی هفت سین نمیندازیم و تاحالا یادم نمیاد که انداخته باشیم مگر اینکه خونه ی مامان بزرگم بوده باشیم . در بهترین حالت همه تو حال جلو تلوزیون نشستیم ( اگه شب یا صبح زود نباشه سال تحویل) ‌. 

به قلبم خدشه وارد شد:/ نکنه همینطوری کم کم مراسما و عید هارو فراموش کنیم و از همه ی اون ها یه محرم بمونه که اونم داره جو میشه و تازه بلاخره شادی نیس عزاداریه !


کاپ حرص درار ترین فرد رو میدم به اونایی که وقتی انیمه میبینم مسخرم میکنن یا میگن ای بابا بزرگ شدی وفلان و فلان

بابا جمع کنید خودتونو ازتون نظر نخواستم که :/ ترو خدا به بقیه راجع علایق و سلایقشون سرکوفت نزنید باور کنید نظر شما اصلا مهم نیست چون خود طرف مهمه که با این چیزا لذت میبره !!

تو یکی از وبلاگا که نمیدونم چی بود نوشته بود سری که به زندگی خودتون رواست به ماتحت دیگران حرام است ! این نوشته رو باید چاپ کرد رو تیشرت همه جا پوشید .


 

خلاصه ی انیمه

راجع پسری با قیافه ی خشن که همه ازش دوری میکنن و میترسن ولی در اصل پسر بی آزار و آرومیه و دختری با جثه ی ریزه میزه و کاوایی که خیلی خشن و بزن بهادره!!

این دوتا هرکدوم عاشق دوست اون یکی میشن و تصمیم میگیرن که بهم کمک کنن تا هر کدوم به وصال یارش برسه !!

 

من خیلی دوستش داشتم دو قسمت آخرش از شدت قشنگی اشک تو چشمام جمع شده بود . آخراش که بد داشتم ضدحال میخوردم که ائکی شد یهو. اصلا تا وسطاش که شک داشتم بهم میرسن یا نه همش بخودم میگفتم نکنه اشتباه فکر کردم! بزرگ شدن و پخته شدن بعضی شخصیتا

رو میبینید اولیش مثلا تایگا بعد آمی بعد دوست تایگا و

دلم برای دوست تایگا خیلی سوخت:(

اسپویل

 

 

 

 

 

 

 

قسمتای مورد علاقم : اونجایی که میخواستن فرار کنن آمی و بقیه هرکدوم یه چیزی بهشون دادن / اونجایی که دوست تایگا به پسره میگه چرا بهش نمیگی تو نجاتش دادی و بعد کیتامورا و آمی میرن جلوی درا نمیزارن تایگا فرار کنه/ اونجایی که تایگا میره از مدرسه بچه های کلاس نگرانش میشن براش عکس دسته جمعی میفرستن ^^

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ببخشید من کلا اسما رو درست یادم نمیمونه!

همیشه کلی حرف دارم بعد دیدن انیمه ها ولی نمیتونم تو کلمات بیانشون کنم بیشتر حسن! خودتون ببینید و لذت ببرید

 

 


دقایقی پیش انیمه ی تورادورا رو تموم کردم الان فوران از 

احساس های خوشحالی و کمی دلسوزی هستم !! 

نمیخوام اینجا بگمشون ، پست بعدی ای که احتمالا فردا خواهم گذاشت میگم. فقط بدونید خیلی قشنگه!! کسی نیست که راجع انیمه هایی که میبینم باهاش حرف بزنم جز یکی از همکلاسیای دانشگاهم که باز اینجا راحت ترم !!


سلاااااااام

همین حدود یک ساعت پیش اینطورا انیمه ی lovely complex رو تموم کردم  خیلیییییی دوستش داشتم هم خوب تموم شد هم کلی خندیدم باهاش.

 

 

 

خلاصه ی انیمه :

راجع یه دختریه به نام ریسا که قدش از دخترای عادی بلند تره حدود 170

سانتی متر و پسری به نام اوتانی که قدش از پسرای عادی کوتاه تره حدود 156 سانتی متر. این دوتا با هم علایق مشترک دارن و کلا تو خیلی چیزا

اشتراک دارن و باهم دوستن ولی آبشون تو یه جوب نمیره (همینش کلی کمدیش میکنه ) یه مدتی میگذره تا اینکه ریسا عاشق اوتانی میشه و سعی

میکنه که اوتانی رو هم عاشقش خودش کنه و به قول معروف رل بزنن :دی

 

کمدی این انیمه خیلی خوبه و مطمئنم که خنده رو به لباتون میشونه تازه

عاشقانش هم قشنگه. من خودم رابطه ی دوستیشونو بیشتر از رابطه ی

عشقشون دوست داشتم چون خیلی بامزه بودن! از شخصیت مایتی کلا

خوشم نیومد و نفهمیدم کلا فازش چی بود . دوستای ریسا که اصلا حق

آب و گل دارن از بس که کمک کردن این دوتا رو برسونن بهم :دی

از همه جالب تر اینکه حتی مسئولای مدرسه این دوتارو به عنوان زوج کمدی

میشناختن خیلیییی باحال بود!! یه قستاییش به نظرم پتانسیل این رو

داشت که به عنوان قسمت آخر شناخته بشه هی میگفتم کاش تموم شه

دیگه میترسیدم تهش رو بد تموم کنن -_-

مطمئنم از دیدنش پشیمون نمیشید من که خودم حتی صدابرداریشم

دوست داشتم صداهاشون بامزه بودن مخصوصا اونجاهایی که باهم داد میزدن :دی

درسته که جونم به لب اومد تا اوتانی عاشق ریسا شه اما در همین

فرایندش جفتشون دوستای خوبی موندن میدونید ، فضای دوستانه بهم

نخورد. کیوتاااااااااااااااا^^


از اونجایی که من طرفدار هپی اندینگ های عادی هستم به خاطر نگرانیم رفتم سایت پروموویز که ببینم ته سریال تو فوق العاده ای چی‌میشه یه چیزایی نصفه نیمه دستگیرم شد !! کسی میدونه تهش چی میشه؟ پری ماهی مرکب چیکارس و آخر زوجا به هم میرسن؟ میشه اگه مسی دیده کامل بگه چی شد؟:( 


سلااااااام

قبل از وصل شدن دوباره ی مودممون یه سایتی پیدا کرده بودم به نام تایپو برای یادگیری

تایپ ده انگشتی دیروز یادش افتادم و رفتم ثبت نام کردم. میخوام برای یه بارم که شده از

فضای مجازی یه چیزی یادبگیرم !! پیشنهاد میکنم شما هم امتحانش کنید البته اگه

میخواید :

سایت تایپو

میخوام تا عید (و شاید فرداتر از آن) کارای عقب موندمو انجام بدم که عذاب وجدان دست

برداره از سرم -_-

فردا برای تست ورزش مضخرف باید برم دانشگاه درصورتی که کلاس ندارم و کلاسام تموم

شدن :/ 

آخه چقدر تست همه رو همون اول میگرفتید دیگه :/

فارغ از همه کارا دارم سریال اکسرااردینری یو ( تنبلیم میاد کیبوردو انگلیسی کنم 

ببخشید دیگه ) رو میبنم تا الان که دوسش داشتم و قشنگه امیدوارم خوب هم تموم

بشه ^^


تنها چیزایی که از این چند روز یادمه اینه که میخواستم

کلی حرف بزنم یادم رفتن همشون !!

فیلم جرئت یا حقیقت رو دیدم جالب بود از تهش خیلی

​​​​​​خوشم اومددد . راجع یه اکیپ دوستیه که برای تعطیلات

میرن مسافرت به پیشنهاد یه پسر غریبه میرن تو یه کلیسا

جرئت حقیقت بازی میکنن و از اون به بعد بازی میاد 

دنبالشون: حقیقت رو بگو یا بمیر جرئتو انجام بده یا 

بمیر !! ⁦(ノ゚0゚)ノ~⁩

به نظرم بیشتر رو خود این کار کرده بودن بعد مثلا مردن اشخاص مثل فیلمای عادی که سروکار با پلیس داره رو نداشت اونقدر (حالا تو فیلمای ایرانی جد و آباد شاهدا رو میکشن تو دادگاه و اینا!)

 

شب بعدش فیلم would you rather 2012 رو دیدم بیشتر چندش بود تا ترسناک خلاصش هم اینه که راجع یه دختریه که به خاطر بیماری برادرش با یه روانی این بازیو میکنه (تو بازی چند نفر دیگه هم هستن البته). یه جاهاییش میزدم جلو که سریع زد شه فقط. به درد همون محتوای چندشی میخوره وگرنه به نظر من یه عیب هایی داشت اول اینکه تکلیف اونایی که تو بازی به فنا میرن چی میشه یعنی هیچکس دنبالشون نمی‌گرده؟؟! بعد اصلا هدفشون چیه از اینکار. به نظرم وجود کاراکتر جولیان ، پسر اون مرده الکی بود کلا نقش خاصی نداشت. بازیگر زن اصلی منو یاد لیلی رینهارت بازیگر بتی تو سریال ریوردیل انداخت همش اون جلو چشمم بود اصلا. 

آخرش فقط آخرش خیلی شتی طور اعصاب خورد کن بود! 

بعد این دوتا دنبال فیلم ترسناکای بیشتریم برای دیدن برای همین از پیشنهاداتون استقبال میکنم :دی لطفا معرفی کنید (دوتا کانجورینگا و یکی از آنابل ها و خیابان الم و سه تا فیلمای اینسدیس [درست نوشتم؟] رو دیدم قبلا )

در حال حاضر چند تا قسمت از سریال کره ای live رو دیذم از ادامه و دارم بی خانمان رو میبینم وقتی تمومش کردم ادامش میدم. لی سونگی گوگووووولییییییییی ^^ کیوت^^ جذاب ^^ از استاد در خانه عاشقش شدم اولش به خاطر اون و سوزی شروع کردم به دیدن ولی بعدش خوشم اومد از سریال کلا. 

 


بسته شدن تک انیمه 

بسته شدن پروموویز

حس کسیو دارم که بهش دو تا تیر زدن :`(

خدا باعث و بانی این کارا و کسایی که فیلتر میکنن سایتای انیمه و سریال و مانگا رو به زمین گرم بشونه :| اگه دلسوز مردمید برید اختلاسا و خلافا و گندای اقتصادیتونو جمع کنید


امروز ظهر که از خواب پاشدم با صدای درس خوندن خواهرم رفتم آشپزخونه چیزی بخورم که بابام شروع کرد به صدا زدن خواهرم اونم که وقتی داره درس میخونه خدارو بنده نیست کلا صداییم نمیشنوه جواب نداد بعد بابام به من گفت سردار سلیمانی شهید شده ! من گفتم عه چرا و انتظار نداشتم ولی ناراحت شدم. خب من از ت و اینا سر در نمیارم کلا حزب باد هم هستم (ننگ بر من و این حرفا!) براش صلوات فرستادم و سریع رفتم تلگرام دیدم یه سریا پروفایل عوض کردن و تو اینستا یه سریا تسلیت و اینا یه سریا هم شاد بودن ، ذوتا از همکلاسیام دعوا کردن و یکیشون هممون رو با استوری در جریان لحظه به لحظه دعواها قرار داد ! و خلاصه شیر تو شیری بود. حرف یه سریا رو دیدم که میگفتن چرا برا ۱۵۰۰ تا کشته عزا اعلام نکردین بعد اومدم بهش فکر کنم مخم پیچید -_-الان باید عذاب وجدان داشته باشم برای اون یه ذره ناراحتیم؟ ناراحت و نگران نباشم از هشتگ جنگ جهانی سوم که راه افتاده تو توییتر؟ از اینکه من یه دختر ۱۸ ساله بین دو طرف عقاید مردم کشورم گیر کردم نمیدونم کدوم طرفی باشم؟ بلاخره هممون ناراحت شدیم برای کشته های مظلومانه مردممون (مردمی که واقعا بی گناه بودن ) تو آبان . ترامپم قشنگ اومد یه آشوب شتی راه انداخت طوری که مردم افتادن به جون هم:/ حالا یه سری مردم خود آمریکا هی توییت زده بودن ماهم مخالف ترامپیم به جون عممون یه سری ایرانیا زیر پستای مختلف کامنت گذاشتن هدیه ی کریسمس ترامپ به ایرانیا ! تحریم نکن مارو هدیه کریسمس نمیخوایم به خدا! 

خلاصه که الان نمیدونم حالت روحیم چطور باشه ولی از ترسم مطمئنم خدا عاقبت هممونو بخیر کنه 


ساعت پنج صبح پاشدم دیدم تلوزیون روشنه شبکه خبر خبر فوری زده که ایران پایگاه آمریکا تو عراقو زد. بابام هم که ترسو -_- هی میگفت سرتونو سمت پنجره نذارید ، صدا اومد نترسید و.

​​​​​​منم که دیشب زود خوابیدم دیگه خوابم نمیبره دارم به این فکر میکنم که کلی آدم صبح از خواب پاشن جای گل و بلبل این خبرو میشنون و از چند ساعت دیگه دوباره جنگ لفظی بین مردم خودمون آغاز میشه :| 

خدایی اولش ترسیدم یکم بعدش اوکی شدم . برم صبحونمو حاضر کنم


بچه ها دوستی ارزشش بیشتر از این حرفاس که سر ت و اختلافات

عقیده در ت بهم بخوره ! از موقع شهادت سلیمانی تا به امروز وقتی

توییتر رو چک میکردم خیلیا سر همین عقیده بهم فحش میدادن ، بلاک میکردن

و خلاصه مردم حرفاشونو فراموش کرده بودن که آقا به عقاید هم احترام بزارید

احترام هیچی حداقل فضولی نکنید حداقل سعی نکنید چیزی که خودتون

اعتقاد دارید رو به زور تو کله ی یکی دیگه بکنید و تمام مخالفانتونو بد وبیراه

بگید ! واای چطوری میتونن به هم بگن ایشالا بمیری چون عقیدت فلانه و

اینا؟؟ در حالت عادی همه ادعای شعور و فرهنگ دارن که مدام تیکه های کتاب

بیشعوری و پست میکنن به موقعش که میشه یادشون میره!

 


سلاااااااام به همگی

حالتون چطوره؟ من که خودم تو یه حالت سردرگمی به سر میبرم. زدن موشک به هواپیمای

مسافر بری :/ وات د فاک؟؟ الانم که خیاباونا پر از گارد ویژس و مردم معترض و خلاصه در

یه آبان دیگه ولی خشمگین تر به سر میبریم ! کاش یه خزه ای جلبکی چیزی تو اقیانوس

های آرام بودم :/ امتحاناتمون شروع شدن و بعد از هر امتحان با لذت جزوه ها و عکسا رو

ازگوشیم پاک میکنم فکر کنم این تنها خوشیم تو این اوضاعه !

دارم بی خانمان ، روحو بگیر و سقوط بر روی تو رو میبینم البته به خاطر نتم فعلا همشون

نصفه موندن که اینم یه شانسه که بشینم درسمو بخونم -_-

گویا امروز تولد سونگیههههه ^^ کاش هنوز یه تینیجر سیزده چهارده ساله بودم با ذوق

عکسای پروفایلامو تغییر میدادم به یه ادیت خوشگل از سونگی با متن اچ بی دی و این

حرفا!

ترم یکم چقدر زود داره تموم میشه انگار همین دیروز منتظر اعلام رتبم بودما هعیfrown

 

 


 امروز رسما ترم اولم تموم شد ⁦ ⁦〜(꒪꒳꒪)〜⁩

به نظرم به جز ماه مهر بقیه ی ماهاش زود گذشتن . نمیدونم اینجا هم گفته بودم اوایل که دلم نمیخواست با کسی صمیمی شم و دوست پیدا کنم یا نه اما الان تقریبا پس میگیرم حرفمو حداقل در حد دانشگاه چند تا دوست میخوام! میخوام برای ترم دوم حسابی درسخون بشم و اشتباهات ترم اولمو نکنم . امیدوارم محیط دانشگاه هر ترم به تازگی و هیجان انگیزی ترم اولم بمونه ^^

قصد دارم برای تعیین سطح زبان درس بخونم تا زبانمو ادامه بدم بعدم همزمان برای لاغری تلاش کنم . میخوام یه قلکی ، یا اون یکی حساب بانکیمو جدا بزارم پول جمع کنم برای نمایشگاه کتاب امسال برم تلافی چند سال اخیر رو در بیارم.

داشتم آهنگ mikromos از بی تی اس رو آپلود میکردم که گوش کنید یهو وسطش متوقف شد :| تو پشت بعدی ایشالا هم این آهنگ هم Dionysus رو میذارم. این دواا رو خیلییییی دوست دارم ^____^


سلاممم چطورید عزیزان؟

یه پست نوشته بودم تا اومدم بفرستم نتم قطع شد !

من که در آخر دوران امتحاناتمم و فردا امتحان آهر و سخت ترینشو 

دارم :/ سخته چون ریز ریز نوشته و زیاددد هیچیم ازش بلد نبودیم

خود بچه ها برای گرفتن نمره فقط اومدن یه چیزی رو تخته نوشتن 

و الکی یه چیزی گفتن ! دو فصل از جزوه از کتاب روانشناسی 

صنعتی سازمانی آبراهام کورمنه که افتضاح ترجمه شده افتضاااح

در مجموع متوسط دادم امتحانامو سر اقتصاد خرد که فکر میکردم

ساعت ده شروع میشه ساعت هشت شروع میشد -_- اصول حسابداریم ساعت یازده شب یادم اومد که یادم رفته بوده که آخرین

جلسه رو برم ( فکر میکنم همین باشه چون یادم نمیومد هیچی و

فهمیدم که چند تا چیزو از فصل آخر بلد نیستم !)

از ساعت شیش و نیم صبح که خوابیدم ( داشتم درس میخوندم 

شب) تا خود دوازده که کوک کرده بودم به فنا رفتم قشنگ! نمیدونم

چرا شانس من بدبخته بالا سرم حرف میزنن ، بحث میکنن راه میرن

همه کاری میکنن وقتی خوابم هر یه ساعت یه بارم مامانم از

آشپزخونه داد میزد پاشو :| خوابم کوفتم شده رسما عزای اینم دارم

که دو فصل افتضاح رو چطور بخونم ⁦(。ŏ﹏ŏ)⁩

راستییی دیشب رفتم آموزش چند تا اوریگامی رو دیدم و با 

تلاشای فراوان یه پرنده درست کردم :دی اوریگامی خیلی خوبه

حس میکنم روحمو جلا میده اصلا ! حس خوبیه یه چیزیو با دست

خودت بسازی من خودم تو مدرسه از هنر متنفر بودم چون

محبورمون میکردن عالی باشیم اما اگه درست یه چیزیو یاد میدادن

چه خوب میشدا 

 


سلااام چطورید دوستان؟ 

من که در وضع تاسف باری به سر می‌برم -_- ساعت خوابم کاملا بهم ریخته و شبا بیدارم و روزا خوابم :| البته امروز سعی کردم کمتر بخوابم که امشب زود خوابم بگیره .

تعطیلات به مسخره ترین شکل ممکن میگذره ، زبان نخوندم هیچ کار مفیدی انجام ندادم عملا ! همه ی اکانتای توییترم رو دی اکتیو کردم و برنامشو پاک کردم از بس که حرص میخوردم سر پستا . برنامه ی vent رو دوباره نصب کردم. کاش زودتر بگذره فقط که من برم دانشگاه حداقل به هوای اون از خونه بیرون میرم تو تعطیلات که ول کن گوشی و خواب نیستم

فکر میکنم یه کار مفید کردم ، برای تولد دوستم با بقیه ی دوستام ویس ضبط کردیم بعد یه ویدیو درست کردم ویسارم گذاشتم توش با چند تا عکس .

بی تی اس به زودی تور جهانی داره و حدس بزنید کجا نمیاد؟ بله درست حدس زدید طبق معمول در کشور ما هیچگونه کنسرتی از خواننده های غیر ایرانی برگزار نمیشه و !!! ( این قسمت رو سانسور میکنم بنا بر دلایلی)

در یک کلام بخوام بگم اوضاعم خوب نیست و گوش شنواییم نیست فقط همین وبلاگه که میتونم بنویسم خالی شم یکم :``|


خب خب سلام سلااام

تعطیلات رو به پایانه و انتخاب واحد و شروع ترم نزدیکه . حس میکنم خیلی زود

دارم میرم ترم دوم امیدوارم دانشگاه اینقدر زود تموم نشه -__-

قبل از اومدن به اینجا داشتم لیست استادا و روزا رو میدیدم و فهمیدم اکثر

کلاسام شنبه و یکشنبه و چهارشنبن و اگه کلاس زبان عمومی روز شنبه

و یکشنبه رو نتونم بردارم باید جاش سه شنبه و پنجشنبه هم برم:/ خدانکنه

که اینطوری بشههه *دو دست بر سر زنی*

امتحان اصول حسابداریم که فکر میکردم افتضاح دادم رو هفده و نیم شدم

و خیلی شاد گشتمممم . یکی از استادامونم هنوز نذاشته نمره هارو :/

کلا یه ص بود امتحانشا ای بابا.

دیشب قسمت 11 کرش لندینگ و دو تا انیمه (یکیش سینمایی یکیشم 13

قسمتی ) دانلود کردم وقتی دیدمشون اینجا میگم بهتون چی به چی بودن.

سریال کلاس دروغ ها قسمت اولش و صدای قلبت فصل دوش رو هم دانلود

کرده بودم که ببینم که میزارم بعدا . ( فکر کنم با شروع کلاسام تمامی قول

و قرارام تو شب امتحان که میگفتم تو ترم درس میخونم فوت شن !)

 

و اما بگم براتون از بی تی اس ! آقا من دارم غرق میشم تو بی تی اس T_T یه سره تو یوتیوب و اینستا دارم مومنت و اجرا و فکت و میبینم ازشون بعد حس میکنم هر چی میخوام دوری کنم بیشتر کشیده میشم سمتشون -_- خیلییییییییییی دوسشون دارم و یاد چند سال پیشا که دایرکشنر بودم میفتم. اگه ولم کنن تمامی عکس پروفایلا و رو بی تی اس میذارم :دی قرار بود دو تا از آهنگاشونو بزارم فعلا یکیشونو میزارم بعدیا رو تو پستای بعدی میزارم ^^ امیدوارم لذت ببرید.

پ.ن : اجرای آهنگ قوی سیاه رو دیدیییید؟ *وی تشنج میکند*

 


سلاممم چطورید عزیزان؟

یه پست نوشته بودم تا اومدم بفرستم نتم قطع شد !

من که در آخر دوران امتحاناتمم و فردا امتحان آهر و سخت ترینشو 

دارم :/ سخته چون ریز ریز نوشته و زیاددد هیچیم ازش بلد نبودیم

خود بچه ها برای گرفتن نمره فقط اومدن یه چیزی رو تخته نوشتن 

و الکی یه چیزی گفتن ! دو فصل از جزوه از کتاب روانشناسی 

صنعتی سازمانی آبراهام کورمنه که افتضاح ترجمه شده افتضاااح

در مجموع متوسط دادم امتحانامو سر اقتصاد خرد که فکر میکردم

ساعت ده شروع میشه ساعت هشت شروع میشد -_- اصول حسابداریم ساعت یازده شب یادم اومد که یادم رفته بوده که آخرین

جلسه رو برم ( فکر میکنم همین باشه چون یادم نمیومد هیچی و

فهمیدم که چند تا چیزو از فصل آخر بلد نیستم !)

از ساعت شیش و نیم صبح که خوابیدم ( داشتم درس میخوندم 

شب) تا خود دوازده که کوک کرده بودم به فنا رفتم قشنگ! نمیدونم

چرا شانس من بدبخته بالا سرم حرف میزنن ، بحث میکنن راه میرن

همه کاری میکنن وقتی خوابم هر یه ساعت یه بارم مامانم از

آشپزخونه داد میزد پاشو :| خوابم کوفتم شده رسما عزای اینم دارم

که دو فصل افتضاح رو چطور بخونم ⁦(。ŏ﹏ŏ)⁩

راستییی دیشب رفتم آموزش چند تا اوریگامی رو دیدم و با 

تلاشای فراوان یه پرنده درست کردم :دی اوریگامی خیلی خوبه

حس میکنم روحمو جلا میده اصلا ! حس خوبیه یه چیزیو با دست

خودت بسازی من خودم تو مدرسه از هنر متنفر بودم چون

محبورمون میکردن عالی باشیم اما اگه درست یه چیزیو یاد میدادن

چه خوب میشدا 

 


سلاااام

امروز صبح زود پاشدم انتخاب واحدمو کردم . از چند دقیقه قبل از باز شدن سایت رمز و نام کاربریمو زده بودم و دست به اینتر آماده بودم :دی

پیاممو از آخرین روزای تعطیلات میبینید ، خودمو دارم خفه میکنم با بی تی اس و تصمیم دارم طرفدار گروه های مانستا ایکس ، تی اکس تی ، مامامو و سونتین هم بشم^^

موزیک ویدیو ی ایگو رو دیدین؟ عزیزممم خیلی قشنگ بوددد.

الان قسمت دوازده کرش لندینگ رو دیدم. اصلا این سریال تو این دو سه قسمتی که اومده همش اشک منو در آورده ( از اینجا به بعد اسپویله اگه ندیدید نخونید)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اونجاییش که یون سه ری اون شیش نفرو دید بغلشون کرد ، اون جایی اون شیش نفر جونگ هیوکو دیدن ، اکثر قسمتای یون سه ری و ری جونگ هیوک که همو بغل میکردن یا حرف از رفتن میشد یا اونجایی که میگفت اگه مستی میتونم یه چیزایی بهت بگم اصلا اونجها که خوراک گریه بود. چرا اینقدر مارو شکنجه میدن -_- یعنی اگه به هم نرسن دیگه هیچوقت سریال در حال پخش نمیبینممممم. اینکه اون شیش نفر بلاخره باید برگردن ناراحتم میکنه حس میکنم صحنه ی خداحافظیشون با یون سه ری حسابی گریه دار خواهد بود :( این سریال با من چه کرد که قسمتای خوبشم با ناراحتی باید دیددددد؟


اومدم یه فن فیک بخونم برگام ریخت . یه سری جملات رو که میدیدم یاد دوران احمقانه تینیجری که رمان عاشقانه ایرانی میخوندم افتادم :| به خدا دقیقا یاد همون حال و هوا افتادم. فکر کنم بهتر باشه سختی خوندن فیکای انگلیسی رو به دوش بکشم -__- ولی اگه چیز خوبی (حتی اگه ایرانی بود) میشناسید معرفی کنید لطفا :( (اسمات و خاک بر سری نمیخونم عذاب وجدان میگیرم )


سلام دوستان حالتون چطوره؟

کلاسا از نوزدهم گفتن شروع میشه ولی ما روز جمعه تو گروه کلاس قرار گذاشتیم نریم ( بعضی از بچه ها گفتن ما میریم یکیشون باید میرفت کتابخونه کتاب بده یکیشونم گفت من میرم اگه کسی نبود برمیگردم :/ دقت کنید دوستان ما میگفتیم نمیریم و ایشون میگفت من میرم کسی نبود برمیگردم -_- ) بعد گفتن مثل اینکه کلاسا درشون قفل بوده بعضیاشون . دست بر قضا مسئول آموزشمونم تو گروه بوده پیساما رو خونده به یکی از دخترامون تو د انشگاه کلی تیکه میندازه ماهم یه گروه جدا زدیم که ایشون نباشن.

دز زندگی نباتی به سر میبرم با این تفاوت که به غیر خوردن و خوابیدن پای گوشی هم هستم !! اکانت توییترم رو دوباره باز کردم (فقط به خاطر بی تی اس :دی ) و یه سری فالویینگای مسخرمو آنفالو گردم اعصابم راحت شه.

چقدر خوبه خواهرت طرفدار بی تی اس باشه ^^ یه موقع هایی میشینیم حدود یه ساعت راجع بی تی اس و گاهی بقیه ی گروها و فیلما صحبت میکنیم ، فکتایی که خوندیمو به اشتراک میزاریم !

تصمیم دارم امروز دیگه شروع کنم به مرور چیزاییی که از زبان بلدم تا برم تعیین سطح بدم دوباره شروع کنم زبانمو. از اینهمه علافی خسته شدم .

آقا من چرا نمیتونم پسرای بی تی اسو باهم شیپ کنم؟ یعنی مونتای کیوتی دارن با هم ولی من روابط دوستانه و برومنس رو بیشتر دوست دارم تا شبپ -_- تا وقتی خودشون کام اوت نکردن به نظرم شیپای ماها صرفا برای سرگرمیه crying

آهنگ وینتر بر از تهیونگ رو که میشنوم دلم میخواد نعره سر دهم و سر به بیابان بگذارم از بس که قشنگه و آدمو سافت میکنههههه عزیزممممممممممم.

همش به روزی که خدایی نکرده ممکنه دیسبند شن و راهشون جدا شه فکر میکنم میخوام عر بزنم. چرا زودتر آرمی نشدم واقعاا؟؟؟ همیشه دیر میرسم :/ جین امسال باید بره سربازی و از امسال به بعد نوبت سربازی همشون کم کم فرا میرسه :( چه بسا ممکنه این توری که گذاشتن آخرین کنسرت 7 نفریشون باشه *گریه ی حضار* تو برنامه های خارجی فنا دارن میگن آخ جون بلیت کنسرت گرفتیم فلان روز بی تی اسو میبینیم منم اینجا با شلوار کردی (استعاره از وضعیت داغون!) دنبال اینم که آیا کنسرتاشون لایو دارن یا نه -_- اینهمه تفاوت ظالمانس واقعا

دایرکشنر داریم اینجا؟ من خیلی وقته دیگه خبرای پسرا رو دنبال نمیکنم همش اعصابم بهم میریزه که جدا شدن از  هم ولی آخرین بار شنیده بودم سال 2020 گفتن برمیگردن :( قرار نیس بیان؟:((

برای تلطیف فضا براتون آهنگ long way down از وان دی رو میزارم حال کنید :

 

 


سلام سلاممم

ترم دومم رسما پریروز شروع شد . میخواستم بیام راجعش بنویسم ولی شنبه و یکشنبه تا پنج دانشگاه بودم و حدود دوساعت هم طول کشید تابرگردم و خسته و هلاک رسیدم خونه وقت نشد. آخ که عصرا چقدرررررررر شلوغه هم مترو هم بی آرتی هم اتوبوس و حتی تاکسی خطیا . قشنگ پرس میشی تا برسی خونه من که خودم پاهام درد گرفتن -_-

اولین کلاسی که داشتم اقتصاد کلان بود استادمون خوبه فقط شنیدم که مثل نقل و نبات میندازه :/ ایشالا که ماها قبولیم ! برای نمره ی کلاسی جز ارائه گفت میتونیم صفحات انگلیسی ویکیپدیای مربوط به رشته ی خودمونو ترجمه کنیم یا صد تا ترجمه تو گوگل ترنسلیت اینطوری خیری هم به بقیه میرسونیم. استاد اصول حسابداریمونو هم دوست دارم فقط کاش استاد ترم قبلمون می بود به اون عادت کرده بودیم. استاد حقوق تجارتمون آقای خیلی فهمیده و خوبیه طوری درس میده که مفهومی باشه فقط از شانس بدش کلاساش ساعت آخرن و هممون خسته ایم. استاد زبان عمومیونم از قرار معلوم قرار نیس مثل سایر درس های عمومی شل بگیره و میدونم مثل درسای اختصاصی باید جدیش بگیریم -_-

پروکسیا به شدت افتضاحن و تلگرام بالا نمیاد و اعصابم رو خورد کرده. چرا اصلا باید فیلتر بمونه؟؟؟ هوفففف

بگذریم. رفتم کتابخونه ی دانشگاه و دو کتاب ماتیلدا و جنایت و مکافات رو قرض گرفتم.

ماتیلدا رو خوندم و به نظرم آخراش به جذابی اولاش نیودن. خلاصش راجع دختربچه ی تیزهوشیه که مامان باباش نادیدش میگیرن و ماتیلدا خودش کلی کتاب میخونه و بعد هم وارد مدرسه میشه و ادامه ماجرا . شخصیت مدیر مدرسه رو به شدتتتتتتت ازش متنفر شدم و دوشیزه هانی هم که یهو یه شخصیت مهم شد خوشم نیومد و مادر و پدر ماتیلدا نمونه ی بارز پدر و مادر به درد نخورن :/ داداشش هم که هیچی انگار وجود نداشت !

کتاب جنایت و مکافات رو تا فصل چهارش خوندم راستشو بگم اونقدر جذبم نکرد ولی میخوام تا آخرش بخونمش ببینم چی به چیه .

تصمیم گرفتم فعلا یه مدت سریال و رو ترک کنم (اگه وسط تصمیمم احیانا چیز خوبی پیدا شد حتما میبینمش) و بشینم چند تا کتاب بخونم که روزمرگیم برطرف شه.

تازگیا تا قسمت 16 مای هیرو آکادمیا رو دیدم و سر مرگ چشم شب کلیییی ناراحت شدمممم :( آخه چرااا؟؟؟؟ تازه داشت ازش خوشم میومد !! از اینکه احتمالا به زودی کاچان و تودوروکی هم به جمع بقیه اضافه میشن هیجان زدم اصلا جای این دوتا تو عملیات باز پس گیری اون دختره خالی بود.

آلبوم جدید بی تی اس چند روز دیگه میاد و من نه تنها نتونستم بخرمش بلکه هنوز اکانت اسپاتیفای هم نخریدم :/ منتظرم بابام اینترنت بخره برا مودم وگرنه فقط با نت شبانم میتونم استریم کنم آهنگارو که اون موقع هم خوابم !

کاش این نماینده ها میتونستن مشکل فیلترینگ و کنسرت خواننده های خارجی تو ایران و رو حل کنن :"|

 

علائم سرما خوردگی دارم گلو درد و تب خفیف انشاالله که کرونا نیست :| شنبه که رفتم دانشگاه موقع برگشت شال گردن نداشتم باد سرد قشننننگ میخورد تو صورتم شبش هم رفتم حموم !

 

 

 


سلام سلاممم

ترم دومم رسما پریروز شروع شد . میخواستم بیام راجعش بنویسم ولی شنبه و یکشنبه تا پنج دانشگاه بودم و حدود دوساعت هم طول کشید تابرگردم و خسته و هلاک رسیدم خونه وقت نشد. آخ که عصرا چقدرررررررر شلوغه هم مترو هم بی آرتی هم اتوبوس و حتی تاکسی خطیا . قشنگ پرس میشی تا برسی خونه من که خودم پاهام درد گرفتن -_-

اولین کلاسی که داشتم اقتصاد کلان بود استادمون خوبه فقط شنیدم که مثل نقل و نبات میندازه :/ ایشالا که ماها قبولیم ! برای نمره ی کلاسی جز ارائه گفت میتونیم صفحات انگلیسی ویکیپدیای مربوط به رشته ی خودمونو ترجمه کنیم یا صد تا ترجمه تو گوگل ترنسلیت اینطوری خیری هم به بقیه میرسونیم. استاد اصول حسابداریمونو هم دوست دارم فقط کاش استاد ترم قبلمون می بود به اون عادت کرده بودیم. استاد حقوق تجارتمون آقای خیلی فهمیده و خوبیه طوری درس میده که مفهومی باشه فقط از شانس بدش کلاساش ساعت آخرن و هممون خسته ایم. استاد زبان عمومیونم از قرار معلوم قرار نیس مثل سایر درس های عمومی شل بگیره و میدونم مثل درسای اختصاصی باید جدیش بگیریم -_-

پروکسیا به شدت افتضاحن و تلگرام بالا نمیاد و اعصابم رو خورد کرده. چرا اصلا باید فیلتر بمونه؟؟؟ هوفففف

بگذریم. رفتم کتابخونه ی دانشگاه و دو کتاب ماتیلدا و جنایت و مکافات رو قرض گرفتم.

ماتیلدا رو خوندم و به نظرم آخراش به جذابی اولاش نیودن. خلاصش راجع دختربچه ی تیزهوشیه که مامان باباش نادیدش میگیرن و ماتیلدا خودش کلی کتاب میخونه و بعد هم وارد مدرسه میشه و ادامه ماجرا . شخصیت مدیر مدرسه رو به شدتتتتتتت ازش متنفر شدم و دوشیزه هانی هم که یهو یه شخصیت مهم شد خوشم نیومد و مادر و پدر ماتیلدا نمونه ی بارز پدر و مادر به درد نخورن :/ داداشش هم که هیچی انگار وجود نداشت !

کتاب جنایت و مکافات رو تا فصل چهارش خوندم راستشو بگم اونقدر جذبم نکرد ولی میخوام تا آخرش بخونمش ببینم چی به چیه .

تصمیم گرفتم فعلا یه مدت سریال و رو ترک کنم (اگه وسط تصمیمم احیانا چیز خوبی پیدا شد حتما میبینمش) و بشینم چند تا کتاب بخونم که روزمرگیم برطرف شه.

~اسپویلر فصل چهار مای هیرو آکادمی~

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تازگیا تا قسمت 16 مای هیرو آکادمیا رو دیدم و سر مرگ چشم شب کلیییی ناراحت شدمممم :( آخه چرااا؟؟؟؟ تازه داشت ازش خوشم میومد !! از اینکه احتمالا به زودی کاچان و تودوروکی هم به جمع بقیه اضافه میشن هیجان زدم اصلا جای این دوتا تو عملیات باز پس گیری اون دختره خالی بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آلبوم جدید بی تی اس چند روز دیگه میاد و من نه تنها نتونستم بخرمش بلکه هنوز اکانت اسپاتیفای هم نخریدم :/ منتظرم بابام اینترنت بخره برا مودم وگرنه فقط با نت شبانم میتونم استریم کنم آهنگارو که اون موقع هم خوابم !

کاش این نماینده ها میتونستن مشکل فیلترینگ و کنسرت خواننده های خارجی تو ایران و رو حل کنن :"|

 

علائم سرما خوردگی دارم گلو درد و تب خفیف انشاالله که کرونا نیست :| شنبه که رفتم دانشگاه موقع برگشت شال گردن نداشتم باد سرد قشننننگ میخورد تو صورتم شبش هم رفتم حموم !

 

 

 


سلام سلام عزیزان

حالتون چطوره؟ دستاتونو که میشورید ایشالا؟

از وسط استریم زدن دارم پست میزارم هفته ای که گذشت به شدت بوی کرونا میداد (البته هنوز نگذشته :/ ).

به شخصه دارم همه رو تکی نصیحت میکنم که دستتو بشوررررر گوشیتو ضد

عفونی کن و.خودمم یه هفتس تب دارم مامانم اینا نمیزارن برم دکتر :| 

گفتم کلاس زبان آلمانی ثبت نام کردم؟^^ البته فقط یه جلسش تشکیل شد بقیش افتاد تو کرونا! 

این هفته خونه ی مادربزرگم بودم چند روزشو اونجا هم بابابزرگم کرونا رو به سخره گرفته -_- آخر من دق میکنم از حرص حالا ببینید .

نت شبانم کلی مونده و وقت کمممم.پیشنهادی چیزی دارید برای دانلود؟

خودم بازی simulacra رو دانلود کردم و باحال بود به نظرم .

راستی امشب شب آرزوهاست یادتون نره دعا کنید منم فراموش نکنید :) 

 


سلااام دوستان

قرنطینه چطور میگذره؟ به شخصه مسئول ضد عفونی کردن وسایل مامان بابامم وقتی که از خرید برمیگردن و همش دارم گیر میدم دستتو بشوررر و:|

خودمم همش پای گوشیم یا دارم ول میچرخم تو تلگرام و اینستا یا پابجی بازی میکنم -__-

جمعه عیده کسی باورش میشه؟

حالا از کرونا و قرنطینه و عید بگذریم میرسیم به صد فاکینگ گیگ وزیر جوان که مفت هم نمی ارزه ! خودمون 50 گیگ خوب داشتیم  حالا این صد گیگ مسخره رو نخوایم چه باید بکنیم؟ اصلا به درد دانلود نمیخوره ! نتای شبانه هم سرعت ندارن دیگه هوففف. (حالا از حق نگذریم پابجی رو خوب میاره این صد گیگه)

ما از دستکش پلاستی استفاده میکنیم بعد از وقتی مستانه تو کانالش گفت که به درد نمیخوره یه جون از جونام کم شد *هق هق*

از بسیج یکی از مسجدای محلمون بهمون مایع ضد عفونی کننده دادن فقط نمیدونم تا کی ماندگاری داره و چی به چیه ولی دمشون گرم

به طور کلی بعضی از کارایی این حدودا یه ماهه انجام دادم :

تو لایو یونگی و وی ورس خومدمو کشتم نا نوتیس بگیرم crying

آهنگ MIROH از استری کیدز رو تو اسپاتیفای گوش دادم خیلییی خوشم اومد ازش (براتون پایین می ذارمش). به طور کلی چرخی زدم بین گروهای کیپاپ و پلی لیستاشون و از چند تا آهنگاشون خوشم اومد.

کلاس ایته وون رو میبینم و در نظر دارم چند تا انیمه (اونایی که هلن معرفیشون کرد و یکی دیگه رو ببینم )

چند تا درس از فرا درس گرفتم

کلاسای مجازیمو به جز دوتاش پیچوندم (اون آنلاینارو :|)

دیگه بقیش به چت و بازی و خواب گذشت و چاشنی همه ی اینا حرص خوردن از دست مامان بابام * دو دست بر سر زنیی*

 

راستی کسی اگه پابجی بازی میکنه آی دیشو بده با هم بازی کنیم ^^ اگه احیانا بازی های آنلاین دیگه ای هم میشناسید معرفی کنید :( (به جز کالاف و کوییز آف کینگز -_- )

 

آهنگ MIROH

 


سلااااااممممممممممممممممم ^^

سال نوتون مبارک خوشگلااا 

از دست اون نود هشت فلان فلان شده راحت شدیم ایشالا که امسالمون پر از  کلی خبرای خوب ، پول زیاد،سلامتی و شادی باشه  

بیاید بگید تحویل سال بیدار بودید؟ من هفت و خورده ای پاشدم میخواستم شیش و نیم پاشم نشد تازه همینم شانسی بود ! تو تلگرام بودم تا اینکه سال جدید اومد ^^

امسال تو تلگرام به افراد کمتری نسبت به پارسال تبریک گفتم و استوری اینستام به نظرم کافی بود دیگه -_- 

سر فرصت حتما قالبمم عوض میکنم که نو بشه

 


خب خب سلام سلاام

اسم و قالب وب رو عوض کردم چون خسته شده بودم ازشون !

اسمم فهیمس به خاطر همین اسم وب رو گذاشتم فهیم نامه laugh

برای اینکه این دوران ثبت بشه برای بعد هام خلاصه ای از کارایی که کردم رو مینویسم : هیچی ! -_- رسما تو تلگرام و اینستا ول میگردم ، سریال ولکام و هاسپیتال پلی لیست رو میبینم ، تیک تاک رو نص کردم ویدیو های مردمو میبینم .

دلم میخواد کرونا تموم شه دلم نمخیواد تعطیلات دانشگاه تموم شه :ذی

م فیس براش و هندزفری سفارش دادیم هیچکدومشون نیومدن هنوز -_-

راستی پایتختو میبینید؟ قسمت دیشبش عالی بود

کامپیوتر تو حاله به خاطر مودم و من همش میترسم کسی در حال دید زدن باشه-_- همینجا حرفامو تموم میکنم و دفعه ی بعد با گوشی میام.

بهم بگید این دوران چیکارا میکنید :)


سلااام سلااام من اومدممم

یه چند ماهی که هندزفریم خراب شده بود احساس میکردم خیلی بدبختم و یه چیزی کمه تو زندگیم و اینا حالا که خریدم افتاده یه گوشه -_- حکایت خیلی چیزاس تو زندگیمون !

بگذریم ، این روزا دارم انیمه فروت بسکت رو میبینم و برای دومین بار بهم ثابت شد که انیمه های قدیمی هم میتونن جذاب باشن :دی وقت تمومش کردم یه پست راجعش میذارم. این روزا که بیکارم کلی بازی دانلود میکنم که خیلیاشو هنوز بازی نکردم :/ یکی از بازیایی که برام جالب بودن بازی تخته گچی بود. یه بازی انلاینه اینطوریه که رندوم چند نفر انتخاب میشن بعد بازی یه کلمه میده (همه یه دور) باید بکشیش بقیه حدس بزنن چیه (کلمه ها هستن شما انتخاب میکنید) .  

یه بازی دیگه هم draw it هست که انلاینه ، رندوم انتخاب میشید ، بازی دوتا چیز بهتون میگه یکیشو باید بکشید . 

جدیدا راجع یه چیزی شنیدم ، یه ارز دیجیتالی که تازه اومده و چند تا از استادای اکسفورد درستش کردن تا الانم چند میلیون نفر دارن برداشت میکنن اسمشم pi network هست و فعلا رایگانه از یه تعدادی بیشتر شه گویا ارزش گذاری و میشه من که دیدم بیکارم گفتم برم نصب کنم برنامشو کاری هم نداره هر ۲۴ ساعت یه دکمه رو میزنی تا برداشت کنه . اگه خواستید از 

اینجا دانلودش کنید. کد معرف هم خواستید afahimeh4 بزنید فقط حتما قسمت verifying برید و از طریق تلفن یا فیسبوک (من از طریق فیسبوکشو انجام دادم) تایید کنید هویتتونو. وقتی که سه تا ۲۴ ساعت گذشت میتونید یه کاری کنید از این محافظتیا که هکتون نکنن دقیقا یادم نمیاد چی بود ولی اگه خواستید بگید پی دی اف راهنماشو بزارم براتون. اینقدر دیدم گفته بودن که بیت کوین ال بود الان شاخ شده و. رفتم سراغش ایشالا که اینم بزنه شاخ شه

اگه احیانا بازی خاص و باحالی پیدا کردم باهاتون اینجا درمیون میذارم ^^ 

 


خبببب بنده برگشتممم

تو قسمت نظرات پست قبلی جغد سفید گفت که انیمه ی فروت بسکت ورژن ۲۰۱۹ هم داره که فصل دومش به زودی پخش میشهههه ^___^ منم با اینکه تموم قسمتای ورژن قبلیشو دانلود کرده بودم موقتا ولش کردم تا ۲۰۱۹ شو ببینم‌. تا اینجا میتونم بگم واقعا قشنگه اوپنینگ و اندینگ ورژن ۲۰۱۹ بیشتر به حال و هوای انیمش میخوره انا اون اوپنینگ و اندیگ ورژن قدیمیه رو خیلی دوسشون دارم نمیتونم حال و هواشو توصیف کنم !

امروز یه دستور هات چاکلت دیدم تو نت اسون بود درستش کردم :

۴ فنجون شیر ، دو ق غ خوری شکر ، ۱۷۵گرم شکلات (گفته بود تلخیش ۶۰ درصد باشه برا من ۸۵ درصد بود بعد اینکه ترازو نداشتیم من یه فنجون کامل + دو سوم فنجون شکلات رو خورد کردم) و یه چوب دارچین .شکر و شیر و چوب دارچینو میذاریم رو گاز ۱۵ دقیقه گرم شه (من ۱۰ دقیقه گذاشتم ) از اونور شکلاتو میریزیم رو یه ظرف شیشه ای میداریمش رو یه ظرفی که آب در حال جوش داره تا آب شه بعد چوب دارچینو بردارید شکلاتو به شیر اضافه کنید و رو شعله متوسط بزارید گرم شه . جاتون خالی بسی خوشمزه شد . من خودم توش شکر ریختم که تلیخش کمتر شه . 

گروه هایی که میخوام استنشون کنم خیلی زیادن برا همین کم کم شروع میکنم ، اولیش ایتیز خواهد بود شنیدم که هاشق بی تی اسن این یه انگیزه ی بزرگ بود برام که برم راجعشون بخونم و اینکه قبلا تو اسپاتیفای چند تا آهنگشونو شنیده بودم خیلی خفن بودن ^^ کسی راجع گروه های راک ( کی راک)چیزی میدونه؟ شنیدم اس ام یه گروه کی راک داره خواهرم تازگیا بلینک شده (باید بگم من از خواهرم تاثیر زیاد میپذیرم با اینکه اون کوچیک تره) و اینکه دیشب رفتم اجرای بلک پینک تو کوچلا (درست نوشتم؟) رو دیدم. آهنگای به قول خودم دامب دومبیشونو (مثل آیدل و فایر بی تی اس ، پر هیجان) رو بیشتر دوست داشتم مثل کیل دیس لاو ، سی یو لیتر ، بامبایا و.

موزیک ویدیو ی لاین جی ایدل رو دیدم و باحال بودن . چرا به این گروه اونطور که باید توجه نمیشه ؟ امان از کمپانی ای که معروف نی :( 

به خاطر ساعت خواب داغونم دو تا کلاسای انلاینمو از دست دادم‌ دومی رو سه تا غیبتم با امروز پر شد امیدوارم فردا بهم نگه برو درسو حذف کن.

واستون آهنگ see you later ببک پینکو میذارم ، لذت ببرید ^^

دریافت

 


سلاممم دوستان عیدتون مبارک ^_^

تو این پست تجربم از دیدن انیمه fruit basket  رو میگم و یه معرفی کوچولو 

این انیمه راجع دختریه که به تازگی مامانش فوت کرده و سر یه سری مشکلات خانوادگی تو چادر زندگی‌میکنه . یه روز که داره میره مدرسه اتفاقی کی از همکلاسیاشو میبینه و بعدا همکلاسیش میفهمه که تو چادر زندگی میکنه با یکی از دیگه از اعضای خانوادش بهش پیشنهاد میدن که بیاد با اونا زندگی کنه. طی یه اتفاقاتی دختره از راط خانواده سوما خبردار میشه : بعضیاشوت میتونن به حیوانات زودیاک چینی تبدیل بشن وقتی که توسط جنس مخالف بغل میشن !

 

این انیمه یکیش قدیمی تره و یه نسخه ی بازسازی شده هم داره که تو سال ۲۰۱۹ پخش شده (با تشکر از جغد سفید عزیز که گفت بهم^^). فصل دومشم در حال پخشه و تاجایی که دیشب دیدم یه قسمتش اومده. اتفاقات دو تا نسخه شبیه همن ولی تو اولی یه سری جزئیات هست و آخرشم با این نسخه فرق داره . 

این انیمه یه سری چیزا رو گاها تو بعضی قسمتا به آدم یاد میده . شخصیت اصلی یعنی تورو هوندا دختر به شدت مهربون و دوست داشتنی ایه که حاصل تربیت خوب مامانشه و و تو زندگی یوکی و کیو خیلی تاثیر میذاره. نسخه ی جدیدش یه کم زیرپوستی عاشقانه داره ولی من کلا فرندشیپشونو خیلی بیشتز دوست دارم ولییییی اگه قرار باشه با یکی شیپش کنم اون کیو خواهد بود ^^ کیو از این شخصیتای عصبیه (مثل کاچان تو مای هیرو آکادمی) و من عاشق اینجور شخصیتام . شیگوره سان یه شخصیت شیطون وولی از درون پیچیده ای داره که دوست داشتنیش میکنه ^^

به نظرم صدای مومیجی سان و حتی قیافش خیلی تو نسخه ی قدیمی تر بهم میان ولی قطعا نسخه ی بازسازی شدش بهتره چون همشون خوشگل ترن :دی  

 

نگم براتون از دوستای هوندا ، دو تا دوست کاملا متفاوت با دخترای دیگه که خیلیم هوندا رو دوست دارن . الان اسماشونو یادم رفته اما اونی که همش با کیو میزنن تو سر هم خیلی باحالههه . یه عکسی براتون میذارم که از دوستیشون سافت بشید :

 

در کل مطمئنم که از انیمه بدتون نخواهد اومد.  اوپنینگ و اندینگ نسخه ی جدید بیشتر به انیمه میان اما برای نسخه قدیمیش اوپنینگ و اندینگش خیلی خاص بودن . یه حدس خیلی قوی بهم میگه که شیپی که من مدنظرمه قرار نیس واقعی شه -_- خیلی حیف شد ! راستی ژانر این انیمه فانتزی ، کمدی زندگی‌روزمره و فکر کنم عاشقانس . 

در طول دیدن این انیمه همش خودمو با هوندا مقایسه میکردم از لحاظ شخصیتی و همش از خودم میپرسیدم که اگه تو این موقعیت بودم چیکار میکردم ؟‌ و باید بگم که به شدت صبور و مهربون و با شعوره این دختر چون جوابای من همش به صورت (( تشر میزدم بهش ، میزدم تو سرش و)) بود

 

 

 

امیدوارم حتما ترغیب شید که ببینید این انیمه رو !

 


بچه هاااا سلااام 

اینقدر خوشحالم و هیجان زده از یه طرفم میخوام گریه کنم -_-_

من تا حالا سه بار خواب بی تی اسو رو دیدم که فقط تو یکیش همشون بودن بقیشون کوکی و تهیونگ و نامجون بودن توش . 

انروز نزدیکای شیش خوابیدم  تا حدود یه ریع پیش اینطورا و خواب دیدم با تهیونگ، نامجون و کوکی داشتیم رول پلی بازی میکردیم . خیلی خواب خوبی بودد راستش نمیخوام جزئیتاشو بگم چون مطمئنم وسطش مثل تینیجرای ۱۲ ۱۳ ساله ذوق میکنم و با وجود اینکه خوابه کم بود یهو شونصد ها خط مینویسم اولین خوابی که دیدم قبل تر همشون اومده بودن خونه مامان بزرکم تو پارکینگ تمرین میکردن منم سلام کردم گفتم میشه نگاه کنم یکی فکر کنم جیمین بود گفت اره شوگا هم بهن لبخند زددد * ذوق مرگ* یادمه رفتم خواهرمو بیارم بگم ببین بی تی اس اوندن ولی وقتی اومدیم پایین رفته بودن جایی که نمیدونم کجا :((

دومین خوابم این بود که من و تهیونگ یکی دیگه داشتیم یه آهنگ رو تمرین میکردیم . این خواب سومیه هم که اصلا نور علی نور بوددد نامجون ، کوکی و ته ^__^کاش بقیه هم میومدنننن ، ایشالا خوابای بعدی وای یه جا تو اینستا یه پست دیدم که گفته بود طرفدارا بعضیاشون لیسا و کوکی رو شیپ میکنن بعد این تو خوابم تاثیر گذاشته بود تو خوابم یه مهمونی هم بود که اصلا نمیدونم برای چی بود  

خلاصه خیلی خوب بود براتون خواب کراشاتونو آرزومندم و اگه پست لوس بود ببخشید دیگه :)


 سلاام من اومدممم

از دیشب تاحالا بیدارم و رسما ساعت خوابم گند خورده و دیگه تقریبا تسلیم شدم ! بگذریم.   بازی جی تی ای اندروید رو دانلود کردم و فوق العاده نوستالژیکه برام چون بچگیم پسرعمم سی دیشو بهم داده بود و من کلی بازی میکردم توجه هم نمیکردم که ماجراش جیه برا خودم میرفتم تو خیابون مردمو میکشتم ( از کدای تقلب مختلف استفاده میکردم که پلیس نگیرتم ، اسلحه های مختلف داشته باشم و.) و الحق که خیلی حال میداد یادش بخیر . نسخه ی اندرویدشم خوبه انا خب اصلا تو این دوران فهمیدم که بازی با کامپیوتر یه چیز دیگس ! 

باید ویندوز کامپیوترو عوض کنیم و درایواشو فرمت کنیم کلا جون واقعا به فنا رفته متاسفانه . 

جدیدا علاقه ی خاصی به بازیای رومیزی هم پیدا کردم مخصوصا دی اند دی رو دوست دارم یاد بگیرم اما خوندن راهنماش کافی نیست باید قشنگ یکی رو در رو بهت توضیح بده خودتم چند تا دست ببینیش تا بفهمی . به طور کلی بازیا گرونن و دیگه نمیدونم چی تو این مملکت مونده برامون ! 

گاهی قرنطینه اذیت کننده میشه ، جرئت مغازه رفتن ندارم چون باید بساط ضدعفونی کردن و راه بندازم ، لیزر صورتمو نرفتم و اصلا قابل تصور هم نیس الان صورتم و تازگیا فهمیدم که شانسم در زندگی اینطور تعریف شده که هیچ دوست پایه ای ندارم که در زمینه هایی که بهشون علاقه مند میشم باهم یه سری چیزا رو تجربه کنیم :/ خواهرم در باب کیپاپ و کیدراما هست فقط  

شاید اسم اینجا رو عوض کنم باز ولی نمیدونم چی بذارم تو فکرش هستم چون حس میکنم به خاطر اسمش خیلی چیزارو نمیتونم بگم  

راستییی شما هم احتمالا راجع روتین شست و شوی پوست ها شنیدین نه؟ شستن با شوینده ، بعد تونر ، بعد آبرسان در اخر هم مرطوب کننده (همشون مخصوص نوع پوستتون ). من تازگیا راجع فواید بعضی روغن ها برای پوست و مو خوندم . من خیلی بدم میاد پوستم چرب بشه به خاطر همین به فکرش نبودم اما دیروز تصمیم گرفتم روغن جوجوبا رو برای پوستم امتحان کنم . نوشته بود مرطوب کننده و ابرسانی میکنه پوستو . به نظرتون میتونم با یه تیر دو نشون بزنم ؟ دیگه آبرسان و مرطوب کننده نگیرم به جاش از این روغنه استفاده کنم یا یه روغن دیگه که جای جوش و لک رو هم همراهش از بین ببره هر وقت امتحانش کردن حتما میگم بهتون.

یادتونه گفتم فیس براش سفارش دادم؟ خالا که خریدم انواع و اقسام مدلای ارزون تر (یا همون فیس براش ولی ارزونتر تو یه جای دیگه ) هی میان جلد چشمم -___- شماها کجا بودین خب ؟  

صحبت رو همینجا به پایان میرسونم چون میخوام سعی کنم یکم بخوابم چون ساعت یک و نیم کلاس دارم صبح بخیرررر

 


سلام سلام حالتون چطوره؟ 

همیشه فکر میکردن یه چیزی از من کمه تو این وب بعد فهمیدم که نگفتم طرفدار دو آتیشه ی هری پاتر و شرلوکم -_-اصلا انگار بخش مهمی از هویتمو ذکر نکرده بودم !

چیکارا میکنید این روزا؟ درس میخونین؟ من درسای دانشگاهمو جز زبانشو ول کردم و خیلی نگرانم چون رو هم تلنبار شدن و از ترسم نمیتونم برم سمتشون از طرفی تکالیف کلاس زبان آلمانیم هم موندن و با این همه کار من هنوز نمیتونم از گوشی دل بکنم 

امیدوارم قرنطینه رو بر ندارن جون همینجوریشم مردم نزده میرقصن !! واقعا موندم چرا (جز اونایی که مجبورن برن سر کار ، اصلا منظورم اونا نیستن ) . 

استاد ریاضیمون بعد دوماه تشریف فرما شدن :/ خدا این ترمو بخیر بگذرونه ! شما فکر کنید کتاب خریدم ۲۰ اما ۲۹ تومن پول اسنپ باکسش شده بود که طرف بفرسته برام !!! 

راستیی من جدیدا تو سایت جادوگران ثبت نام کردم ^^ از روزی که به ایفای نقش و گروهبندیش جواب دادم شونصد بار سر زدم به سایت از ذوقم برای چک کردن جواب و توی هافلپاف افتادم منتظرم شخصیتم تایید بشه تا رسما شروع کنم فعالیتمو . 

همینجا صحبتامو تموم میکنم چون ته کشیدن :(


بچه ها دیشب خواب دیدم مامانم اجازه داده گربه بگیریم و یه گربه رو به سرپرستی قبول کردیم که اسمش‌ تامی بود حیف که خواب بود صد حیف :( امروز به مامانم گفتم گربه به سرپرستی بگیریم هرچی اصرار کردن فایده نداشت ! همش مثل خل و چلا هر جای خونمونو که میبینم تصور میکنم که الان اگه گربه داشتم اینجا چطور اش میکرد یا راه میرفت


سلااام من برگشتم 

چند روزه قصد دارم درس بخونم ولی نمیشه اصلا! شده تاحالا هم بخواید و هم حوصله نداشته باشید ؟ -_- تو اون حالتم دقیقا . بگذریم .  این روزا فیلم ، سریال ، کارتون ، انیمه و. چی میبینید؟ کتاب، وبتون، مانگا چی میخونید؟ آیا پادکست یا کتاب صوتی گوش میدین؟ من خودم کلی سریال رو یا قسمت اولشونو دانلود کردم ندیدم یا تو ذهنمن که دانلودشون کنم و نمیدونم چرا اینکارو نمیکنم از انیمه ها هم دارم انیمه love story رو میبینم که دوست دانشگاهم بهم معرفیش کرده . ( کلییی انیمه دانلود کردم هنوز ندیدم یکیشونم نصفه دیدم اسمش زندگی فاجعه بار سایکی هست که بعدا براتون یه پست میذارم و مینویسم ازش) . 

 

تو خونه ی ما رسما قرنطینه توسط مامان بابام شکسته شد ! من وخواهرم همچنان در جبهه ی مقاومتیم . مامان بابام تعریف میکنن که مردم ریختن تو خیابونا و من در تعجبم که چطورررر؟ واکسن کرونا هنوز کشف نشده که !! البته من خودم مامان بابامو نمیتونم قانع کنم تو خونه بمونن اعتراضم برا بقیه وارد نیست :| شنیدم از ۶ خرداد میخوان باز کنن دانشگاها رو ایشالا که مزاحی بیش نیست بی آرتی و مترو تو زمان برگشت من به شدتتتت تاکید میکنم به شدت شلوغه و فاجعه میشه رسما !!! 

راستییی ماه رمضون ایز کامینگگگ ^^ من پارسال به خاطر کنکور روزه نگرفتم فقط یه روز با دوستم گرفتیم رفتیم کتابخونه اصلا نتونستیم درست درس بخونیم سال قبلش به خاطر امتحانا نگرفتم و سال قبل ترشم نمیدونم چیکار کردم! به طور کلی میدونم خیلی از روزه هام قبول نشدن و امسال میخوام برای اولین بار آدمونه رفتار کنم و سر وقت هم نمازامو بخونم بلکه یه سال آدمونه داشته باشم حداقل بعدا خدا نگه اینهمه سریال دیدی اما یه روزه درست حسابی نتونستی بگیری احمق شما هم اون حس دم افطارو دوست دارید؟ خییلیییی باحاله اصلا ماه رمضون مثل محرم ( البته محرم دوران بچگیم نه الان :/ ) حال و هوای خاص خودشو داره ، قبول دارید؟ 

 

چند شب پیش داشتم به صورت رومه وار به آیندم فکر‌ میکردم و خب به خاطر رشتم که حسابداریه خودمو یه حسابدار در نظر گرفتم و حدس بزنید چیشد؟ جا خوردم !! یهو بل خودم گفتم کی حوصله داره واقعا ؟!! ( نمیدونم اینو از رو تنبلی گفتم یا چی) اون موقع به صورت جدی فهمیدم پامو جای اشتباهی ای گذاشتم. یه صورت جدی باید ببینم چی میخوام وه برای فوق یا خارج از دانشگاه برم سراغش و زندگیو به صورت حالا ببینم چی میشه نبینم -_- ای باباااا دلم بچگیو میخواد کجاست اون روزایی که دغدغم این بود که الان عمو گ تموم میشه ! هعیییی . جالبه خواهرم که کلاس دهمه میگه خسته شدم از مدرسه و درس خوندن حس میکنم هیچوقت تموم نمیشه میخواستم بهش بگم تازه اولشی سال کنکور قراره له تر شی شما فکر میکنید چطور ادم باید علایقشو پیدا کنه؟ واقعا چیز عحیبیه  .

امشب خیلی تو فکر دوران قدیمم هستم ، اون زمانایی که کلی وبلاگ داشتم . حتما یه روز اینجا تعریفش میکنم که یادگاری بمونه تا یادم نرفته! 


درود درود D: حالتون چطوره؟

خدا حوصلش سر رفته بود دیشب یه زله انداخت اینجا:| ایندفعه من نفهمیدم دراز کشیده بودم خواهرم بغل دستم نشسته بود گفت چرا زمین داره میلرزه؟ بعدم بابام از اونور گفت بچه ها پاشید بریم بریم پایین بدویییید ! حالا ما شلوارک پامون بود هی می گفتیم وایسا من هی می گعتم من شلوار پیدا نمی کنممم خلاصه با هزار بدبختی یه چیزی پوشیدیم سریع رفتیم پایین. البتهههه من قبلش گفتم دستکش و ماسک دستتون کنید و دور هم وایسادیم از بقیه. مردم هم سوار ماشیناشون می شدن میرفتن . خب یه نماز آیات دیگه هم افتاد گردنم‌-_- هعییی

 

راستی نماز روزه هاتون قبول باشههه ^^ امیدوارم بعد ماه رمضون کشور بیشتر از این به حالت عادیش برنگرده چون کرونا هنوز هست دوستان. بابای دوستم پزشکه یکی برای یه گاری رفته بوده دارو بگیره به بابای دوستم میگه حالا یه تست کرونا هم بگیر ازم اولاش گفتن نه بابا و اینا ولی بعدش گرفتن بعد بردنش سی تی اسکن و گفتن نه چیزیت نیس برو ولی چند روز بعدش زنگ میزنن بهش که پاشو بیا باید بستری شی تستت مثبت بوده حواستون باشه خلاصه مردم خیلیاشون ممکنه کرونا داشته باشن و برا خودشون بچرخن به همه جا هم دست میزنن ! 

 

سریال سرقت پول رو تا قسمت ۸ فصل دو دیدم و بعد اون همه سریالا و انیمه هامو ول کردم و صبح تا شب بازی می کنم خیلی حال میده و الحق که اعتیاد اوره! 


سلاااام. حالتون چطوره؟ ^^ به شدت دلم برای اینجا و شما تنگ شده بود. آخرین بار با کلی انرژی منفی اومدم و رفتم و الان پیاماتونو دیدم و واقعا خیلی ممنونم ازتونheart مامانم خوب شد، هفته دوم رفت دکتر و دکتر براش اسکن ریه نوشت و خداروشکر ریه اش درگیر نشده بود. برای منم اسکن نوشته بود دکتر (بدون معاینه-_-) و منم اوکی بودم ولی قشنگ یک ماهی هست سرفه میکنم احتمالا حساسیتی چیزیه.

این حدودا یک ماه رو در تنبلی به سر بردم و دیگه امروز طاقتم تموم شد و اومدم. احتمالا بیشتر از 50 تا ستاره اون بالا روشنه و خیلی ذوق دارم که وباتونو بخونم.

 

چه خبرا؟ در چه حالید؟


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها